عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت
عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت

احساس


 

گروه اینترنتی ایران سان   
 
سلامی، از دلی تنها، دلی آکنده از غمها، گهی بی بار، گهی بی یار، گهی از زندگی بیزار، گهی خندان، گهی گریان، گهی رنجیده از یاران،
سلام ای بهتر از باران

 
گروه اینترنتی ایران سان
هیچ چیز جر مهربانی واژه هایت میان لهجه ی مبهم صدایت نیازهای زنانه ام را قلقلک نخواهد داد. فریاد بزن مردِ من، این بار تو سر بده آواز دوستت دارم را از لابلای غرور لبهایت ...

گروه اینترنتی ایران سان
 
یک روح پراز بهانه دارم ... برگرد! یک عالمه عاشقــانه دارم ... برگرد! با اینکه دلیل رفتنت " مــــــن " بودم یک خواهــش کودکــانه دارم برگرد!!!
 

گروه اینترنتی ایران سان
دیروز و فردا هر دو نامردند ...! دیروز با خاطراتش و فردا با وعده هایش ... مرا فریب دادند تا نفهمم امروزم چگونه گذشت...
 
گروه اینترنتی ایران سان
 
یــــاد بِگیــر! اگـــه کســـی بِهـــت گفـــت دوسِـتـــــــ دارَم لـُــزومـــا بـه ایــن مَعنــی نیستـــ کــه کَــس دیگـــه ای را دوسـتـــ نـَــدارد ...

گروه اینترنتی ایران سان
 
بوسه را باید تکرار کرد ، بوسه پلی است برای ابراز احساسات پاک ... بوسه مرد و زن نمیشناسد، پل ها را خراب نکنید ...
 

گروه اینترنتی ایران سان
 
از تنها بودنم راضی نیستم. اما... خوشحالم که با خیلی ها نیستم!!!

گروه اینترنتی ایران سان
 
مــن، از تمام آسمـــان یک بــــاران را میخواهم ... و از تمــــام زمیــــن، یک خیابان را ... و از تمــــام تـــــو، یک دست که قفــــل شده در دست مـــــن ...
 
 گروه اینترنتی ایران سان
 
دارم فکر می کنمــــــــ ــــــ چقدر خوب می شـــــــــــــــــ ــــ ــــ ــــــد نزدیک صورتم نفس می کشــــــــــــــــ ــــــــ ــــــ ــــــــیدی می دانـــــــ ــــــ ـــــــــی؟ من رک تر از آنمــ ــــــ ــــ ــــ که نبوسمتــــــــــــــــــــــ ـــــ ـــــــــ

 
گروه اینترنتی ایران سان
 
یک غریبه می خواهم بیاید بنشیند فقط سکوت کند و من هـی حرف بزنم و بزنم و بزنم... تا کمی کم شود این همه بار ... بعد بلند شود و برود انگار نه انگار...

 
گروه اینترنتی ایران سان
قله ای که یک بار فتح شود، تفریحگاه عمومی خواهد شد! مواظب قله ات باش ...!

 
گروه اینترنتی ایران سان
 
اگر؛ کسی دوان دوان به سوی تو اومد احتمال بده شاید در حالِ فرار از دیگری باشد !

 
گروه اینترنتی ایران سان
 
امــشب بــه میــهمانی تــو می آیــم نــه چشــمان فریــبنده ات و نــه لبــان تبــدارت را میــخــواهــم مــرا آغــوشــی بــه وســعت دســتانت کافــی ســت ... دلــم گــرفــته ... غــم هــایم را بــغل کــن.

 
گروه اینترنتی ایران سان
آنقدر زمین خورده ام که بدانم برای برخاستن نه دستی از برون که همتی از درون لازم است حالا اما...
 

گروه اینترنتی ایران سان
 
جا مانده است چیزی جایی که هیچ گاه دیگر هیچ چیز جایش را پر نخواهد کرد .... - زنده یاد حسین پناهی
 
 
 
 
 

بدون شرح

به نام خداوند که تنها کسیه که تا حالا زیر دست بابام نیومده خودکار بر دست گرفته و در راهرو های بی انتهای ادبیات فارسی قدم برداشته و انشایی می نویسم با موضوع «در آینده می خواهید چی کاره باشید»

 

اینجانب محمد تقی تق تق زاده دانش آموز کلاس سوم دبستان مدرسه ابتدایی ادیب تصمیم گرفتم در آینده مثل بابام «بازجو » بشم.بازجو بودن خیلی خوبه و مضایای بسیار زیادی داره که در زیر به سمح و نظر شما می رسونم.

 

اولین مضایای بازجو بودن اینه که آدم در هر برحه ای از زندگی یه اسم خاصی دارد.که به آن اسم سازمانی می گویند.مثلاً بابای من که بازجو است تا پنج سال پیش بهش عسگری می گفتند و دو سال پیش بهش اصغری می گفتند و امسال بهش جعفری می گویند! تازه توی فامیل به یه اسم دیگه می شناسنش و ما هم توی خونه به یک اسم دیگر صدایش میزنیم و هنوز خود ما نمی دونیم اسم بابایمان چی است و فکر می کنم بابایم خودش هم نمی داند اسم واقعیش چیست که این خیلی حال میدهد. اسولاً این که بابای آدم مرموز باشد خیلی کیف می دهد و باعث می شود همه از ما بترسند.

از دیگر مضایای شغل بابای من این است که آدم معروف هایی را که قبلاً تلویزیون زیاد نشان می داد را کتک میزند و جلویشان به مادر و زنشان فحش می دهد که این خیلی خوب است.مثلاً یک آدمی که تا دیروز نصف مملکت را می چرخانده امروز بابای من آن آدم را به هر سمتی که بخواهد می چرخاند!

همچنین بازجو بودن بابای من باعس شده است تا دید من نسبت به وسایل و اشیای اطراف کاملاً عوض شود.مثلاً یک عدد بطری برای شما بطری است اما برای بابای من یک دنیا خاطره و برای آدم هایی که زیر دست بابای من بوده اند یک دنیا تجربه! البته ما سعی می کنیم در خانه مان وسایلی از غبیل بطری و تخم مرق را از دسترس بابایمان دور نگه داریم  چون ممکن است یک وقت خدای نکرده بابایمان از ما عصبانی شود و ما دردمان بیاید! به همین ترتیب من با کاربرد اصلی وسایل دیگری مثل موی دمب اسب و وزنه و سوزن و ناخن و لاله گوش به خوبی آشنا هستم...

 

خوبی شغل بابای من این است که هیچ نیازی به درس خواندن و کتاب و مدرسه و دانشگاه ندارد و فقط باید وفادار بود و خشن و بد اخلاق باشی و فحش های خوب بلد باشی.و من از آنجاییکه که تصمیم دارم مثل بابایم بازجو شوم روزانه یک فحش مادر و خواهر  به معلومات خودم ازافه می کنم.تازه خیلی از کسانی که یک عالمه درس خوانده اند و کتاب خوانده اند تا مثل بقیه آدم ها فکر نکنند و یک جور دیگر بیندیشند آخرش سر و کارشان به بابای من می افتد و آن وقت بابایم به آنها یک ورق و خودکار می دهد و بعد به آنها دیکته می گوید و آنها هم باید هر چه را که بابایم می گوید بنویسند وگرنه دیدشان نسبت به وسایل و اشیای ظاهراً بی مصرف مثل بطری عوض می شود!

 

از دیگر خوبی های شغل بابایم این است که هیچ کس نمیداند بابای من چه کاره است و هر کسی هم که بداند ممکن است یهو ماشینش منفجر شود و خانه اش آتش بگیرد و او در آتش بزغاله شود!

به هر حال من خیلی دوست دارم که مثل بابایم شوم ولی از انجایی که شما الان میدانید بابای من چه کاره است من کار خاصی تمی توانم برایتان بکنم جز آنکه برایتان آرزوی موفقیت و آمرزش کنم. شما خانم یا آقایی هم که الان داری این متن را میخوانی و نیشت باز است مواظب خودت باش و با کسی این قضیه را درمیان نگذار که یک وقت بابای من سراغت نیاید.خیلی عادی برخورد کن. ضمناً تا چند دقیقه دیگه قراره کامپیوترت منفجر شه.از ما گفتن بود!

قلب هرکس تمام زندگی اوست .

قلب هرکس تمام زندگی اوست .
 


ای صبا گر بگذری از کوی مهرافشان دوست / دوست ما را گو سلامی ، دل همیشه تنگ اوست .
 


همیشه سخت ترین سیلی رو از کسی میخوری که روزی بهترین نوازشگرت بود .
 


سکوتی بود در قلبم که با آن میزدم فریاد / اگر رفتی ز شهر غم ، مرا هرگز نبر از یاد .
 

گفتمش بی تو دلم میمیرد / گفت با خاطره ها خلوت کن / گفتمش خنده به لب میمیرد / گفت با خون جگر عادت کن / گفتمش با که دلم خوش باشد / گفت غم را به دلت دعوت کن / گفتمش راز دلم را چه کنم / گفت با سنگ دلم صحبت کن .
 


وقتی احساس کنم نیمه ای از جان منی / بی تو هرجا بروم باز وجودم تنهاست .
 


توی دنیا آدمهای زیادی روی تخت های دو نفره میخوابن ، اما قشنگتر اینه که بعضی آدم ها روی تختهای یه نفره بیاد هم بیدارن .
 


مرکب گیرم از خون رگانم / قلم بتراشم از هر استخوانم / نویسم بهر دوست مهربانم / محبت آتشی در جانم افروخت / که تا دامان محشر بایدم سوخت .
 


کاش یادت نرود روی آن نقطه ی پر رنگ بزرگ ، بین بی باوری آدمها ، یک نفر میخواهد که تو خندان باشی ، نکند کنج هیاهوی زمان بروم از یادت .
 


ما بخار شیشه ایم ، نازمون کنی اشکمون در میاد چه برسه فراموشمون کنی !

 

 

در ثانیه های بودنت می مانم / در فصل شکست خوردنت می مانم / یک سال نه ده سال چه فرقی دارد ؟ / تا لحظه ی دل سپردنت می مانم .
 


هرجا دلت شکست ، قبل رفتن خودت جاروش کن ! تا هر ناکسی منت دستای زخمیشو رو سرت نذاره .
 


زندگی گذشتنی ست ، چهره ها شکستنی ست ، این فقط محبت است که همیشه ماندنی ست .
 


قلب پر از سکوتم دلتنگه از جدایی / بی تو ببین چه سرده تابستون و تنهایی .
 


دفتر سرنوشت من پر از تکرار واژه ی تنهاییست ، کاش تقدیر برگی از شادی با نام تو برایم ورق زند ، دوستت دارم .
 


همه احساس میکنن هرآنکس که زیباست مهربان است ، دریا زیباست ولی سیلی به صخره های ساحل میزند .
 


تو آنی آنکه بی تابی همیشه / منم تشنه و تو آبی همیشه / برای مستی روح دل من / مثال ساغر نابی همیشه .
 


روی ماهت گر ز چشم بی قرارم غایب است / یاد زیبایت همیشه در دل من زنده است .
 


مرا ابر ، تو را دریا کشیدند / مرا پایین تو را بالا کشیدند / برای خواهش چشمان من بود / که اینگونه تو را زیبا کشیدند .
 


آرزویم برایت این است : در میان مردمی که می دوند برای زنده بودن ، آرام قدم برداری برای زندگی کردن .

 

 

 

تا جان به تنم باشد ، یادت به سرم باشد / تا سر ندهم بر باد ، هرگز نروی از یاد .
 


این شعر آبی می نشیند روی کاشی / وقتی که معشوق غزل هایم تو باشی / برگرد شاید شعر آرامش بگیرد / چیزی نمانده واژه را از هم بپاشی .
 


تویی که مرا در حال سقوط می بینی ، آیا تا به حال اندیشیده ای که شاید تو وارونه ایستاده ای ؟
 


من به یادت هستم چه به هنگام دعا ! چه به هنگام نشستن به لب پنجره ی خاطره ها !
 


تو از هر نزدیکی به من نزدیکتری ، دوری و فاصله فقط برای کسانی معنی داره که دلهاشون از همدیگه دوره !
 


شکسپیر میگوید هرازگاهی برای آنکه دوستش میداری نشانه ای بفرست تا به یادش آوری که هنوز برایت عزیز است و این آن نشانه است .
 


آمدم امشب به میخانه تمنایت کنم / می نمیخواهم بیا ساقی تماشایت کنم / بیقرارم ساقی از میخانه بیرونم مکن / کرده ام می را بهانه تا تماشایت کنم .
 


دیروزمان که گم شد ، فردایمان هم که پیدا نیست ، پس امروز پیداها را گم نکنیم .
 


من به یاد دل و دل یاد تو را میگیرد / دل اگر یاد عزیزش نکند میمیرد .
 


تنها تفاوت ما این است : تو به خاطر نمی آوری ، من از خاطر نمیبرم !


این بار تو بگو دوستت دارم ، نترس ، من آسمان را گرفته ام که به زمین نیاید .
 


وسعت دوست داشتن همیشه گفتنی نیست ، به وسعت تمام ناگفته هایم دوستت دارم .
 


تو مپندار که خاموشی من ذکر فراموشی توست / بلکه هر لحظه دلم مست تماشایی توست .
 


قشنگترین حس وقتیه که بدونی هرگز فراموش نمیشی ! این حس تقدیم به وجود نازت .
 


اگه مجبور باشم انتخاب کنم بین دوست داشتنت یا نفس کشیدن ، از آخرین نفس استفاده می کنم تا بهت بگم : دوستت دارم .
 


شب نگاهم که می کنی انگار / توی چشمم چراغ می افتد / آخرش من برات می میرم / صبر کن اتفاق می افتد .
 


می روی آن دل مسکین مرا برگردان / شب بارانیه غمگین مرا برگردان / هرچه بردید ز جان و دل من حرفی نیست / لااقل آن من پیشین مرا برگردان .
 


گرچه جانم رود از دست در این کنج قفس / یادت از دل نرود تا که مرا هست نفس .
 


درسته که جداییم ، نگو که بی وفاییم / ما اهل هر کجاییم ، فقط یاد شماییم .
 


گاهی اوقات همینی که هستی را دوست دارم وگرنه بهتر از این را همه دوست دارند .

ثانیه ها ، روزها ، ماهها ، حقیرتر از آنند که بهانه ای برای از یاد بردنت باشند .
 


با هر نگاه تو تقویم قلبم ورق میخوره ، کاش هرگز به تعطیلی نرسه !
 


خوب ها هرگز تنها نیستند و مهربانی همسایه ی همیشگی آنهاست و تو خوب ترینی .
 


فکر کردم تو همدردی ولی نه ! تو هم ، دردی !
 


بی تو دلم نیمه شبی سوی دشت / پر زد و آواره شد و بر نگشت / لذت بیداری شبها تویی / تازه ترین اصل تمنا تویی / چشم تو آغاز پریشانیم / دوری تو علت ویرانیم .
 


هرچی زنگ میزنم به گوشیت یه صدایی میگه : مشترکی که به یادشی تو رو فراموش کرده ! راست میگه ؟
 


در خیال من بمان ، اما خودت برو ، آنکه در رویای من است مرا دوست دارد ، نه تو !
 


در سایه ی دلشکستگی پیر شدم / غم خوردم و با غمت نمک گیر شدم / تا آمدم آشنای قلبت باشم / گفتی که من از غریبه ها سیر شدم .
 


تنها بنایی که هرچه بیشتر بلرزه ، محکمتر میشه ، دله !
 


هرآنکه یار خواهد یار بسیار / ولیکن فرق دارد یار با یار / دل من سایه ی لطف تو میخواست / وگرنه سایه ی دیوار بسیار .



اگه معرفت با مسیر طولانیش ایستگاه آخری داشته باشه ، تو آخرشی !
 


آن دوست که دیدنش بیاراید چشم / بی دیدنش از دیده نیاساید چشم / ما را ز برای دیدنش باید چشم / ور دوست نبینی به چه کار آید چشم .
 

ما نه آنیم که در بازی تکراری این چرخ و فلک / هرکه از دیده ی مان رفت ز خاطر ببریم .
 


بهترین آرزوها را برایت دست فرشته ها سپرده ام ، نگاهت به آسمان باشد !
 


و من هنوز عاشقم ، آنقدر که می توانم هر شب بدون آنکه خوابم بگیرد ، از اول تا آخر بی وفایی هایت را بشمارم و دست آخر همه را فراموش کنم !
 


تویی آنکه بهانه ی فردایی / تویی آنکه سراسر عشق و شیدایی / منم آنکه برای تو میمیرم / نفس هم به خیال تو میگیرم .
 


هرگز دنبال کسی نباشیم که بتونیم باهاش زندگی کنیم ، بلکه به دنبال کسی باشیم که نتونیم بدونش زندگی کنیم .
 


دلمان که می گیرد ، تاوان لحظه هایی است که دل می بندیم .
 


آمدم تا مست و مدهوشت کنم اما نشد / عاشقانه تکیه بر دوشت کنم اما نشد / آمدم تا از سر دلتنگی ام / گریه ی تلخی در آغوشت کنم اما نشد / نازنینم یاد تو هرگز نرفت از خاطرم / سعی کردم فراموشت کنم ، اما نشد .
 


زندگی یه پل قدیمیه ، به این فکر نکن که اگه تنها ازش گذشتی دیرتر خراب میشه ، به این فکر کن که اگه افتادی یکی باشه که دستتو بگیره !

قلب هرکس تمام زندگی اوست .

قلب هرکس تمام زندگی اوست .
 


ای صبا گر بگذری از کوی مهرافشان دوست / دوست ما را گو سلامی ، دل همیشه تنگ اوست .
 


همیشه سخت ترین سیلی رو از کسی میخوری که روزی بهترین نوازشگرت بود .
 


سکوتی بود در قلبم که با آن میزدم فریاد / اگر رفتی ز شهر غم ، مرا هرگز نبر از یاد .
 

گفتمش بی تو دلم میمیرد / گفت با خاطره ها خلوت کن / گفتمش خنده به لب میمیرد / گفت با خون جگر عادت کن / گفتمش با که دلم خوش باشد / گفت غم را به دلت دعوت کن / گفتمش راز دلم را چه کنم / گفت با سنگ دلم صحبت کن .
 


وقتی احساس کنم نیمه ای از جان منی / بی تو هرجا بروم باز وجودم تنهاست .
 


توی دنیا آدمهای زیادی روی تخت های دو نفره میخوابن ، اما قشنگتر اینه که بعضی آدم ها روی تختهای یه نفره بیاد هم بیدارن .
 


مرکب گیرم از خون رگانم / قلم بتراشم از هر استخوانم / نویسم بهر دوست مهربانم / محبت آتشی در جانم افروخت / که تا دامان محشر بایدم سوخت .
 


کاش یادت نرود روی آن نقطه ی پر رنگ بزرگ ، بین بی باوری آدمها ، یک نفر میخواهد که تو خندان باشی ، نکند کنج هیاهوی زمان بروم از یادت .
 


ما بخار شیشه ایم ، نازمون کنی اشکمون در میاد چه برسه فراموشمون کنی !

 

 

در ثانیه های بودنت می مانم / در فصل شکست خوردنت می مانم / یک سال نه ده سال چه فرقی دارد ؟ / تا لحظه ی دل سپردنت می مانم .
 


هرجا دلت شکست ، قبل رفتن خودت جاروش کن ! تا هر ناکسی منت دستای زخمیشو رو سرت نذاره .
 


زندگی گذشتنی ست ، چهره ها شکستنی ست ، این فقط محبت است که همیشه ماندنی ست .
 


قلب پر از سکوتم دلتنگه از جدایی / بی تو ببین چه سرده تابستون و تنهایی .
 


دفتر سرنوشت من پر از تکرار واژه ی تنهاییست ، کاش تقدیر برگی از شادی با نام تو برایم ورق زند ، دوستت دارم .
 


همه احساس میکنن هرآنکس که زیباست مهربان است ، دریا زیباست ولی سیلی به صخره های ساحل میزند .
 


تو آنی آنکه بی تابی همیشه / منم تشنه و تو آبی همیشه / برای مستی روح دل من / مثال ساغر نابی همیشه .
 


روی ماهت گر ز چشم بی قرارم غایب است / یاد زیبایت همیشه در دل من زنده است .
 


مرا ابر ، تو را دریا کشیدند / مرا پایین تو را بالا کشیدند / برای خواهش چشمان من بود / که اینگونه تو را زیبا کشیدند .
 


آرزویم برایت این است : در میان مردمی که می دوند برای زنده بودن ، آرام قدم برداری برای زندگی کردن .

 

 

 

تا جان به تنم باشد ، یادت به سرم باشد / تا سر ندهم بر باد ، هرگز نروی از یاد .
 


این شعر آبی می نشیند روی کاشی / وقتی که معشوق غزل هایم تو باشی / برگرد شاید شعر آرامش بگیرد / چیزی نمانده واژه را از هم بپاشی .
 


تویی که مرا در حال سقوط می بینی ، آیا تا به حال اندیشیده ای که شاید تو وارونه ایستاده ای ؟
 


من به یادت هستم چه به هنگام دعا ! چه به هنگام نشستن به لب پنجره ی خاطره ها !
 


تو از هر نزدیکی به من نزدیکتری ، دوری و فاصله فقط برای کسانی معنی داره که دلهاشون از همدیگه دوره !
 


شکسپیر میگوید هرازگاهی برای آنکه دوستش میداری نشانه ای بفرست تا به یادش آوری که هنوز برایت عزیز است و این آن نشانه است .
 


آمدم امشب به میخانه تمنایت کنم / می نمیخواهم بیا ساقی تماشایت کنم / بیقرارم ساقی از میخانه بیرونم مکن / کرده ام می را بهانه تا تماشایت کنم .
 


دیروزمان که گم شد ، فردایمان هم که پیدا نیست ، پس امروز پیداها را گم نکنیم .
 


من به یاد دل و دل یاد تو را میگیرد / دل اگر یاد عزیزش نکند میمیرد .
 


تنها تفاوت ما این است : تو به خاطر نمی آوری ، من از خاطر نمیبرم !


این بار تو بگو دوستت دارم ، نترس ، من آسمان را گرفته ام که به زمین نیاید .
 


وسعت دوست داشتن همیشه گفتنی نیست ، به وسعت تمام ناگفته هایم دوستت دارم .
 


تو مپندار که خاموشی من ذکر فراموشی توست / بلکه هر لحظه دلم مست تماشایی توست .
 


قشنگترین حس وقتیه که بدونی هرگز فراموش نمیشی ! این حس تقدیم به وجود نازت .
 


اگه مجبور باشم انتخاب کنم بین دوست داشتنت یا نفس کشیدن ، از آخرین نفس استفاده می کنم تا بهت بگم : دوستت دارم .
 


شب نگاهم که می کنی انگار / توی چشمم چراغ می افتد / آخرش من برات می میرم / صبر کن اتفاق می افتد .
 


می روی آن دل مسکین مرا برگردان / شب بارانیه غمگین مرا برگردان / هرچه بردید ز جان و دل من حرفی نیست / لااقل آن من پیشین مرا برگردان .
 


گرچه جانم رود از دست در این کنج قفس / یادت از دل نرود تا که مرا هست نفس .
 


درسته که جداییم ، نگو که بی وفاییم / ما اهل هر کجاییم ، فقط یاد شماییم .
 


گاهی اوقات همینی که هستی را دوست دارم وگرنه بهتر از این را همه دوست دارند .

ثانیه ها ، روزها ، ماهها ، حقیرتر از آنند که بهانه ای برای از یاد بردنت باشند .
 


با هر نگاه تو تقویم قلبم ورق میخوره ، کاش هرگز به تعطیلی نرسه !
 


خوب ها هرگز تنها نیستند و مهربانی همسایه ی همیشگی آنهاست و تو خوب ترینی .
 


فکر کردم تو همدردی ولی نه ! تو هم ، دردی !
 


بی تو دلم نیمه شبی سوی دشت / پر زد و آواره شد و بر نگشت / لذت بیداری شبها تویی / تازه ترین اصل تمنا تویی / چشم تو آغاز پریشانیم / دوری تو علت ویرانیم .
 


هرچی زنگ میزنم به گوشیت یه صدایی میگه : مشترکی که به یادشی تو رو فراموش کرده ! راست میگه ؟
 


در خیال من بمان ، اما خودت برو ، آنکه در رویای من است مرا دوست دارد ، نه تو !
 


در سایه ی دلشکستگی پیر شدم / غم خوردم و با غمت نمک گیر شدم / تا آمدم آشنای قلبت باشم / گفتی که من از غریبه ها سیر شدم .
 


تنها بنایی که هرچه بیشتر بلرزه ، محکمتر میشه ، دله !
 


هرآنکه یار خواهد یار بسیار / ولیکن فرق دارد یار با یار / دل من سایه ی لطف تو میخواست / وگرنه سایه ی دیوار بسیار .



اگه معرفت با مسیر طولانیش ایستگاه آخری داشته باشه ، تو آخرشی !
 


آن دوست که دیدنش بیاراید چشم / بی دیدنش از دیده نیاساید چشم / ما را ز برای دیدنش باید چشم / ور دوست نبینی به چه کار آید چشم .
 

ما نه آنیم که در بازی تکراری این چرخ و فلک / هرکه از دیده ی مان رفت ز خاطر ببریم .
 


بهترین آرزوها را برایت دست فرشته ها سپرده ام ، نگاهت به آسمان باشد !
 


و من هنوز عاشقم ، آنقدر که می توانم هر شب بدون آنکه خوابم بگیرد ، از اول تا آخر بی وفایی هایت را بشمارم و دست آخر همه را فراموش کنم !
 


تویی آنکه بهانه ی فردایی / تویی آنکه سراسر عشق و شیدایی / منم آنکه برای تو میمیرم / نفس هم به خیال تو میگیرم .
 


هرگز دنبال کسی نباشیم که بتونیم باهاش زندگی کنیم ، بلکه به دنبال کسی باشیم که نتونیم بدونش زندگی کنیم .
 


دلمان که می گیرد ، تاوان لحظه هایی است که دل می بندیم .
 


آمدم تا مست و مدهوشت کنم اما نشد / عاشقانه تکیه بر دوشت کنم اما نشد / آمدم تا از سر دلتنگی ام / گریه ی تلخی در آغوشت کنم اما نشد / نازنینم یاد تو هرگز نرفت از خاطرم / سعی کردم فراموشت کنم ، اما نشد .
 


زندگی یه پل قدیمیه ، به این فکر نکن که اگه تنها ازش گذشتی دیرتر خراب میشه ، به این فکر کن که اگه افتادی یکی باشه که دستتو بگیره !

تاوان حق شناسی

تقریبا سیزده سالم بود. پدرم شنبه ها مرا به گردش می برد. گاهی به پارک یا به بندر می رفتیم و کشتی ها را تماشا می کردیم. دیدن مغازه هایی که در آنها می توانستیم وسائل الکترونیکی قدیمی را ببینیم برای من جالب تر از همه بود.

ما هم گاهی وسیله ی پنجاه سنتی می خریدیم که تمام محتویات داخلش بیرون ریخته بود.

پس از گردش، در راه بازگشت به خانه، پدرم مقابل بستنی فروشی می ایستاد و دو تا بستنی ده سنتی می خرید. البته نه همیشه. همیشه از پدر چنین انتظاری نداشتم، اما وقتی به طرف خانه می رفتیم تا وقتی که به آن پیچی می رسیدیم که به بستنی فروشی منتهی می شد، یا می پیچیدیم و دست خالی به خانه باز می گشتیم، با امیدواری دعا می کردم. آن پیچ به معنای راه افتادن آب از دهانم بود یا ناامیدی.

چند بار پدرم مرا از راه طولانی تری به خانه برد تا اذیتم کند. وقتی از کنار بستنی فروشی رد می شدیم، به من می گفت: «فقط برای تنوع از اینجا رد شدیم.»

البته این فقط یک بازی بود و او شوخی می کرد.

در بهترین روزها او از من می پرسید: «بستنی قیفی می خوری؟»

من جواب می دادم: «بله، حتما پدر.»

همیشه من شکلاتی می خوردم و او وانیلی. او بیست سنت به من می داد و من به داخل مغازه می دویدم و بستنی های همیشگی را می خریدم. در ماشین بستنی می خوردیم و من عاشق بستنی و عاشق پدرم بودم. روزی به سمت خانه می رفتیم و من دعا می کردم که پدر پیشنهاد همیشگی اش را بدهد و صدایش را شنیدم که گفت: «امروز بستنی قیفی می خوری؟»

_ «بله پدر، عالی است.»

اما او گفت: «به نظر من هم خیلی خوب است، اما چطور است که امروز تو مهمان مان کنی.»

بیست سنت! سرم گیج افتاد. می توانستم این کار را انجام بدهم. من در هفته 25 سنت از پدرم می گرفتم و گاهی هم بیشتر. اما پس انداز کردن پول مهم بود. پدرم همیشه این را می گفت. وقتی صحبت از خرج کردن پول خودم به میان آمد، بستنی خریدن چندان کار جالبی نبود.

چرا به ذهنم نرسید که فرصت خوبی است تا سخاوت پدرم را جبران کنم؟ چرا هرگز فکر نکرده بودم که او پنجاه بستنی برای من خریده و من هرگز یک بستنی هم برای او نخریده ام؟ اما من به تنها چیزی که فکر می کردم «بیست سنت» بود.

در اوج ناسپاسی و خودخواهی، کلمات وحشتناکی از دهانم بیرون آمد که هنوز هم در گوشم زنگ می زند. «خوب در این صورت فکر می کنم بهتر است امروز بستنی نخوریم.»

پدرم گفت: «بسیار خوب پسرم.»

اما وقتی برگشتیم تا به سمت خانه برویم، فهمیدم که اشباه کرده ام. از پدرم خواهش کردم که برگردیم و گفتم که پول بستنی را می دهم.

اما او گفت: «اشکالی ندارد. خیلی مهم نیست.»

و التماس های مرا نادیده گرفت و به طرف خانه رفتیم.

از خود خواهی و قدر شناسی ام ناراحت بودم. او دیگر در انی مورد حرف نزد، حتی ناراحت هم نشد. اما فکر می کنم هر کار دیگری می کرد، آنقدر در من اثر نمی گذاشت.

من آموختم که سخاوت دو طرفه است و گاهی حق شناسی چیزی بیشتر از گفتن «متشکرم» است. آن روز حق شناسی من بیست سنت هزینه داشت و آن بستنی می توانست بهترین بستنی عمر من باشد.

یک چیز دیگر را هم باید بگویم. هفته ی بعد، من و پدرم باز هم به گردش رفتیم و وقتی به آن پیچ رسیدیم، من به پدرم گفتم: «بستنی می خورید؟ امروز مهمان من باش.»

 رندال جونز


حتی یک نفر

چاد کوچولو آرام و خجالتی بود. روزی به خانه آمد و به مادرش گفت که می خواهد برای همکلاسی هایش یک کارت تبریک درست کند. قلب مادر فرو ریخت. در دل گفت: «کاش واقعا این کار را بکند.»

او بارها دیده بود که وقتی بچه ها از مدرسه به خانه برمی گشتند، پسرش، چاد پشت سر آنها راه می رفت. بچه ها همیشه با هم حرف می زدند، ولی چاد هیچ گاه در جمع آن ها شرکت نمی کرد. به هر حال او تصمیم گرفت به پسرش کمک کند. بنابراین کاغذ و چسب و مقوا خرید و ظرف سه هفته چاد توانست 35 کارت درست کند.

روز عید فرا رسید. چاد خیلی خوشحال بود. با دقت کارتها را روی هم گذاشت و آن ها را در پاکتی بزرگ قرار داد و از خانه بیرون رفت. مادر تصمیم گرفت برای او شیرینی مورد علاقه اش را درست کند تا وقتی از مدرسه برمی گردد، شیر داغ به او بدهد. مادر می دانست که اگر پسرش کارت زیادی دریافت نکند، ناراحت می شود. شاید اصلا هیچ کارتی دریافت نمی کرد. این فکر خاطرش را آزرد. آن روز بعد از ظهر مادر شیرینی و شیر را روی میز گذاشت. وقتی صدای بچه ها را شنید، از پنجره به بیرون نگاه کرد. آن ها لبخندزنان جلو می آمدند. مثل همیشه چاد پشت سر آنها بود. او کمی تندتر از همیشه راه می رفت. مادرش انتظار داشت چاد به محض ورود به خانه، گریه کند. متوجه شد چیزی در دست پسرش نیست. وقتی در را باز کرد، جلوی گریه اش را گرفت و گفت: «چاد برایت شیرینی و شیر آماده کردم.»

ولی او متوجه حرف مادرش نشد و از کنارش گذشت. صورتش بر افروخته بود. فقط توانست بگوید: «حتی یک نفر، حتی یک نفر!»

قلب مادر فرو ریخت. سپس پسرک گفت: «من حتی یک نفر را فراموش نکرده بودم!»

بدون شرح

داشتم بر می گشتم خونه، مسیرم جوریه که از وسط یه پارک  رد میشم بعد میرسم به ایستگاه اتوبوس، توی پارک که بودم یه زن خیلی جوون با چادر مشکی رنگ و رو رفته و لباس های کهنه یه پیرمرد رو که روی یه چشمش کاور سفید رنگی بود همراه خودش راه میبرد رسید به من و گفت سلام!

من فکر کردم الان میخواد بگه من پول میخوام که بابام رو ببرم دکتر و از این حرفا اول خواستم برم بعد گفتم منکه عجله ندارم بذار واستم شاید کار دیگه ای داشته باشه...

همینطور که اخمام تو هم بود سرم رو به علامت جواب سلام تکون دادم و نگاهش کردم، گفت : آقا من باید بابام ( بعد پیرمرده رو نشون داد) رو ببرم مجتمع پزشکی نور آدرسش نوشته توی خیابان ولیعصر، خیابان اسفندیاری!

گفتم خب؟!

با یه لحن بغض آلود گفت خوب بلد نیستیم کجاست توی این شهر خراب شده از هر کی هم می پرسیم اصلا به حرفمون گوش نمیده!!!

(اشک تو چشماش جمع شده بود)

بهش آدرس دادم و گفتم تو این شهر خراب شده وقتی آدرس میخوای باید بی مقدمه بپرسی فلان جا کجاست ؟!

اگر سلام کنی یا چیز دیگه بگی فکر میکنن میخوای ازشون پول بگیری...!

بعد از اینکه رفت گفتم چقدر سنگ دل شدیم، چقدر بد شدیم وچقدر زود قضاوت می کنیم.

خود من تا حالا به چند نفر همین جوری بی محلی کردم و راه خودمو رفتم، چون گفتم : خوب معلومه دیگه پول میخواد!

طفلی زن بیچاره خیلی دلم براش سوخت که فقط به خاطر اینکه فقیر بود و ظاهرش فقرش رو نشون میداد، دلش رو شکسته بودیم...

بعد گوش دنیا را با این دروغ کر کردیم که ما اصالتا مردم نوع دوست و با فرهنگی هستیم و اینقدر این دروغ را تکرار کرده ایم که خودمون والبته فقط خودمون باورمون شده ...

نصیحت مولانا :

گشاده دست باش ، جاری باش و کمک کن چون رود

باشفقت و مهربان باش ، چون خورشید

اگر کسی اشتباه کرد آن را بپوشان ، چون شب

وقتی عصبانی شدی خاموش باش ، چون مرگ

متواضع باش و کبر نداشته باش ، مانند خاک

بخشش و عفو داشته باش ، چون دریا

اگر می خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش مانند آیینه

اس ام اس

اس ام اس فلسفی و جملات زیبا بهمن ماه ۹۰

هر وقت در فریب دادن کسی موفق شدی

به این فکر نباش که اون چقدر احمق بوده

به این فکر کن که اون چقدر به تواعتماد داشته . . .

.

.

.

گر به دولت برسی مست نگردی مردی

گر به ذلت برسی پست نگردی مردی

اهل عالم همه بازیچه دست هوسند

گر تو بازیچه این دست نگردی مردی . . .

.

.

.

عشق برای زن سرمایه ای است که تا صد در صد منفعت ندهد

آن را به کسی نمی سپارد . . .

(شکسپیر)

.

.

.

در زندگی منتظر معجزه نباش ، خودت معجزه ی زندگیت باش  . . .

.

.

.

جملات زیبای بزرگان

شریک زندگی ات را با دقت انتخاب کن

نود و پنج درصد خوشبختیها و بدبختی های زندگی ات

ناشی از همین یک تصمیم خواهد بود . . .

.

.

.

�پسته لال�

سکوت دندان شکن است  . . ..

.

.

.

هرگز داشته هایت را به نداشته هایت نفروش

شاید وقتی به نداشته هایت رسیدی

حسرت داشته هایی را بکشی که ارزان فروختی . . .

.

.

.

شهرت بیشتر برازنده ی مردگان است

و لباس عاریه ای است که به تن زندگان مضحک مینماید . . .

.

.

.

همیشه سکوت ، یک جنایت جنگی ست

وقتی ظلمِ ظالم بر مظلوم را می بینی و ساکت می نشینی . . .

.

.

.

دوستت دارم ها رو بگین

قبل از اینکه

به دوستت داشتم تبدیل بشن . . .

.

.

.

امن ترین جای استخر ، قسمت کم عمق آن است

اما نه برای کسی که شیرجه می زند . . .

.

.

.

بودن با کسی که دوستش نداری

ونبودن با کسی که دوستش داری هر دو رنج است

پس اگر همچون خود نیافتی

همچون خدا تنها باش . . .

.

.

.

ما از عروسک کمتریم

آنها مرده بودند و زندگی می کردند

ما زندگی می کنیم و مرده ایم . . .

.

.

.

تنهایی خود را مقدس بدار

تا زمانی که چیزی مقدس تر از آن نیافته ای

در تنهایی خود بمان . . .

.

.

.

وقتی در حال تلاش برای تغییر دادن یک احمق هستی

همزمان در حال اثبات حماقت خودتی . . .

.

.

.

برای کسی که با میل خودش رفته

یک ثانیه دلتنگی هم حماقت محض است . . .

.

.

.

حقیقت همون چیزی هست که همگی به دنبالشیم

ولی واقعیت همون چیزی هست که همه بهش میرسند . . .

.

.

.

کاش می شد که شعار

جای خود را به شعوری می داد

تا چراغی گردد دست اندیشه مان . . .

اس ام اس

اگر کارگردان بودم
صدای نفس هایت
موسیقی متن تمام فیلم هایم  بود...

 
 
  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔  
 
 
 
گـــــاهی ارزش واقعی یک لحظه را
تــــا زمــــانــی که به یک "خـاطره" تبدیل شود نمی‌فهمیم!

 


 

 
   ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔  
 
 
من زنم
 نگاه به صدا و بدن ظریفم نکن اگر بخواهم تمام هویت مردانه ات را به خاک و آتش خواهم کشید
 
  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔   
 
پیچک می شوم

وحشی !!

می پیچم

به پر و پای ثانیه هایت

تا حتی نتوانی

آنی

بی من

" بودن" را

زندگی کنی...!!!...

 

  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔   

 
 
 
غصه مــــرا خورد...

وقتی دیدم

دست به سینه ایستادی...!

تمام راه را

برای

اغوشــــــت

دویـــــــــده بودم .........
 

 
 

  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔   
 
 
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم ....
اما
نامرد ها یاد گرفته اند شــنا کنند !!

 

 

 
   ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔  
 

 
 
روزهــــاست از سقف لحظــــــــه هایم
یاد تو چـکه می کند ...
اگر باران بند بیاید
از این خانه مــی روم !!


 
 

  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔   
 

 
 
اعتبار آدم ها به حضورشان نیست
 به دلهره ایست که در نبودشان ایجاد میکنند

 

 
  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔   
 
 
زنــــــانی که تهی از احســــاس

و با چتری از منطق

گوشه ای تنها نشسته اند...،،

بی شک

همانــ دخترکان بی پروایی اند

که سالهایی نه چنـــــــدان دور

به روی نیمکتــ حماقتشانــ

بی تجربه از " تب و لرز " عشق ،،
"خیسی بارانش " را آرزو میکردنـــــــد!!

 

 


  
  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔  

 
 

 
غیرت دارم روی
خاطراتمان
برای هر کسی
تعریفشان نمی کنم
تو فقط مرد باش
... و
.
.
.
انکارشان نکن
 

 
 
  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔  
 
 
 
خوب هم که باشی
 از بس بدی دیده اند ، خوبیهایت را باور نمیکنند ...
نفرین به شهری که در آن غریبه ها آشنا ترند ...

 


  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔   

  
گفتند عینک سیاهت را بردار
دنیا پر از زیباییست!!!
عینک را برداشتم..
...
...
وحشت کردم از هیاهوی رنگها
عینکم را بدهید
میخواهم به دنیای یکرنگم پناه برم

 

 
  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔   

 
و فـــــــا .. در یکــــ صـبـــــح جـمـعـه ی زمـسـتـانـی..

منــــــ ـو سگـــــ ـو سـیـگـــــارو .. بـازهــم تـنـهـایـی..

 

 
  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔   
 
 
با فنجانی چای هم میتوان مست شد ،
اگر اویی که باید ؛
باشد...


  
  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔  

 

 
 
کاش غم و غصه هم قیمتی داشت،
مجانی است لعنتی، همه می خورند ...

 


 

    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔  

 

 
آدمهای خوب از یاد نمیرن " از دل نمیرن " از ذهن نمیرن " !
 ولی .... زودتر از اینکه فکرش رو بکنی از پیشت میرن ... !!!

 


 

  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔   

 

 

 
باید تـــنـــهـــایـــی‌ تون رو مــــخــفــــی‌ کنید...!
 این روزها از تنها چیزی که سوء استفاده می‌شه؛ تــنــهاییه.....
 

 

 


  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔   


 

 

 

 
تقریبا همه رو متقاعد کردم که دیگه دوستت ندارم
 حالا وقتشه که خودم رو متقاعد کنم !
 سخت ترین کارش مونده.... یعنی می تونم؟؟؟؟


 

 

  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔   


 
 

 

 
نمی دانم چرا با آنکه می دانم.
از آن من نخواهی بود.

چرا با تار و پود جان.
برایت خانه میسازم.


 

 

  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔  
 

 

 
 
متنفرم از انسان هایی که دیوار بلندت را می بینند
 ولی به دنبال همان یک آجر لق میان دیوارت هستند که
...
تو را فرو بریزند...!
تا تو را انکار کنند...!
تا از رویـــت رد شـــوند.


 

  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔  
 


 

روباه:انسان‌ها این حقیقت را فراموش کرده‌اند
اما تو نباید فراموشش کنی
تو تا زنده‌ای نسبت به چیزی که اهلی کرده‌ای مسئولی

رمان شازده کوچولو


 


 

  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔   


 
عشــق
همین خنده های ساده ی توست
وقتی با تمام غصه هایت میخندی
تا از تمام غصه هایم
رها شوم...


 
 

  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔   
 
 
مـــــن

از تمامـــ آسمـــان

یکــــ بــــاران را میخواهمـــــ ...

و از تمــــام زمیــــن

یکـــ خیابانـــــ را ...

و از تمــ ــامــ تـــ ــو

یک دستـــــ

که قفــــل شده در دستـــ مـــــن ...

 


 

 
  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔   
 
 

 
شاید دل من عروسکی از چوب است
مثل قصـــــه ی پینوکیــو محبوب است
اما چه دماغـــــــــــی داره این بیچاره
از بس که نوشته: "حال من هم خوب است.!!"


 
 

  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔   
 
 
مــرده شـور تــو...
و اونــ عشـق اتــ را ببــرند...
کــه همــه بــرای عشـق شـانــ " گــــل " مـی چینند.....
امــا تــو , تنهــــا چیــزی کــه بــرایــ مــن مـی چیـدی .......
" صغـــــری , کبـــــری" بــود
 
 
  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔   
 
تبعـید آدمـ بهــانـه داشتــ ،
یکــ سیـبــ !
امــــا مـن
هنـــوز نـمیـدانــم چـــرا
بــی بهـــانـه از قلــبتــ تبعیــد شــدمـ !
 
 
  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔   
 
گفته بودی فردا،
پشت این پنجره ها،
غنچه ای می روید،
و کسی می آید،
روشنی می آرد...
دیرگاهیست که من،
پشت این پنجره ها منتظرم،
ولی اینجا حتی،
رد پایی هم نیست!!!!!!
 
 
   ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔  


 

خیلی سخته اون لحظه ای که یکی به اشتباه بزرگی که در قبال تو کرده اعتراف می کنه!
اشتباهی به بزرگی تباه شدن زندگیت . . .!
و تو فقط بغض می کنی . . .
و این سوال رو لبات یخ می زنه
چرا؟!؟
 
 
  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔   
 
 
یه شناسنامه ی تازه واسه ی خودم گرفتم
یه شناسنامه که قلبم باید عادت کنه کم کم

واسه من دیگه مهم نیست کی کجای قصه جاشه
چه کسی بدون دعوت پاش تو این ترانه واشه

دیگه یا زنگیه زنگی ,یا که نه رومیه رومی
خسته ام از این تعادل این تعادل عمومی
 

 
  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔   
 
 
گفت:
بی من چه میکشی؟
گفتم:
نفـــــــــس!!
 
 

  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔  
 

بگذار مرز تنهایی را رد کنم ...
ببین...گذرنامه ام فقط مهر لبهایت را کم دارد....


 

  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔  
 


 

آنقدر زمین خورده ام که بدانم
برای برخاستن
نه دستی از برون
که همتی از درون
لازم است ...
حالا اما
نمی خواهم برخیزم
می خواهم اندکی بیاسایم
فردا برمی خیزم
وقتی که فهمیده باشم
چرا زمین خورده ام ...
 
 

 

 
  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔  
 
 
 
 بگریز ، دوست من
 به تنهایی ات بگریز !
بدان جا که بادی تند و خنک وزان است !
سرنوشت تو مگس تاراندن نیست.
 
   ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔  
   
همان صفر باش!
همان دایره ی ساده و خالی،که با حضورش روبه روی هر عددی قرار گیرد،
آن عدد را تا ده ها و صدها برابر ارزش میبخشد

 


 

 
  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔   
 

 
 
غم قفس به کنار،
آنچه عقاب راپیر میکند...
 
پرواززاغ بی سروپاست!
 
 
 
  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔  

 

 
 
 
تنهایی بد است
 اما بد تر از آن اینست که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی .
 آدم هایی که بود و نبودشان به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد......


 

  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔  
 


 

 

 
 
چه رنجی است لذت ها را تنها بردن
و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن
و چه بدبختی آزار دهنده ای است تنها خوشبخت بودن
در بهشت تنها بودن سخت تراز کویر است.

-دکتر شریعتی


 

  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔  

 


 
دنبال نیمه گمشدتون نگردید
خدا بعضیارو لنگه به لنگه آفریده...


 

  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔  

 
نان از سفره و کلمه از کتاب
چراغ از خانه و شکوفه از انار
آب از پیاله و پروانه از پسین
ترانه از کودک و تبسم از لبانمان گرفته ای.....
با رویا ها مان چه میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

(سید علی صالحی)

  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘


  ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔    ✘ ✔  

 

پ ن پ

با دوستم رفتیم تو یه مغازه ی شلوغ که عسل طبیعی میفروشه؛ نوبت ما که میشه طرف میگه:شمام عسل میخواین!؟ ، پـَـَـــ نــه پـَـَـــ دوتا زنبوریم اومدیم استخدام شیم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دوستم پاش تو گچ یارو میگه شکسته میگم پـَـَـــ نــه پـَـَـــ پاشو گچ کرده که از شهرداری عوارض نوسازی بگیره

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از دستشویی شرکت اومدم بیرون منشیه یه نگاهی میکنه و با پوزخند میگه دستشویی بودین ؟ پ نه پ بک تو بک آفتابه ام طفلی مرخصیه رفتم جاش واستادم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به دوستم میگم ببین تن ماهی تاریخ انقضاش کیه؟ میگه یعنی تاریخ خراب شدنش؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ تاریخ عروسی ننه بابای ماهی اس میخوام واسشون جشن سالگرد بگیرم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

رفتم فروشگاه میگم سیخ داری؟
میگه برا کباب؟
پ ن پ برا خاروندن دیافراگمم از تو دهنم می خوام

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو آشپزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صدای خفن.مامان اومده میگه چیزی شکوندی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ شیشه ی نازک تنهایی دلم بود منتها صداش رو گذاشتم رو اکو حال کنین

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کارت سوخت ماشینو برداشتم دارم میرم بابام میگه میری بنزین بزنی؟؟؟ . . .پـَـَـ نــه پـَـَــ میرم آب هویچ بریزم تو باکش نور چراغاش زیاد شه

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مرغ عشقم مرده و درحالی که پاهاش روبه بالاس افتاده کف قفس. دوستم اومده می گه : اِ مرغ عشقت مرد؟ بهـــش گفتم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ کمر درد داشته دکتر گفته باید طاق باز دراز بکشه کف قفس

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو بهشت زهرا دنبال قبر یکی می گشتیم. یه ادم خوشحال اومده داره با ما رو سنگ قبرا رو می خونه. بعد میگه دنبال قبر کسی می گردین؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ دستیار عزرائیلم اومدم ببینم کسی زود تر از موقع نمرده باشه

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ساعت ١١ اومدم خونه مامانم میگه الان اومدی؟ میگم په نه! ٢ساعت پیش اومدم الان تکرارش داره پخش میکنه

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

زنگِ خونه رو میزنم مامانم میپرسه میخای‌ بیایی تو ؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می‌خوام ببینم اف ف سالمه یا نه

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

استاد: کی جواب این سوالو میدونه؟
من دستمو بردم بالا.
استاد: میخوای جواب بدی؟
من: پــــَ نه پــــَ میخوام ببینم باد از کدوم ور میاد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شب دارم می خوابم.. بابام می گه داری می خوابی؟…پَ نَ پَ دارم امتحان می کنم تشکش خوبه یا نه..

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دو دقیقه دیر رفتم سر کلاس، استاد میگه شما دانشجوی این کلاسید؟ میگم پـَـَـ نــه پـَـَــ دانشجوی کلاس آواز استاد شجریانم! شما استاد شجریانید؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

رفتم واسه خودم و دوستم دلستر خریدم، میگه واسه من خریدی؟؟؟!!!… پ ن پ دلستره تو یخچال داشت یخ میزد میمرد، نجاتش دادم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

رفتم رستوران به پیش خدمتش میگم میشه منو بدین ..میگه میخوای غذا سفارش بدی؟؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخواستم ببینم منویه غذاتون چی کم داره بگم مامانم بپزه براتون بیارم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

گفتم غم تو دارم..گفتا غمت سر آید…

گفتم نه پ می خوای یه عمری غم تو رو داشته باشم…

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

گزارشگر : و در اینجا گوساله ای را در حال شیر خوردن می بینیم ! پـَـَـ نــه پـَـَ گوساله ای را می بینیم که مامانش رو داره باد می کنه بره هوا . خودش با دوستاش برن ددر

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو اداره پشت میز کارم نشستم،ارباب رجوع اومده میگه کارمند اینجایین؟گفتم پ نه پ رئیس سازمان هوا فضای ناسام اومدم فقط کار تورو راه بندازم!!!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

صدای خرپفش کشتمون !تکونش دادم از خواب پریده،میگه سر صدام اذیتت می‌کنه ؟میگم نه پـَـَـ جنس صداتو دوست دارم می‌خواستم بت بگم سعی‌ کن تو اوج که میری رو تحریرات بیشتر کار کنی‌!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو جاده پلیس دیدم دستمو کردم بیرون انگشتمو می چرخونم. رفیقم می گه: داری به ماشینای روبرویی علامت میدی؟! پ ن پ!!!! دارم هوا رو با انگشتم هم می زنم خنک شه

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

من یه نفر فقط تو تاکسیم، پولو دادم به راننده…
میگه: یه نفر؟
میگم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ ۴تا حساب کن مشتری شیم!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

با دوستم رفتیم خرید.برگشتیم دیدیم ماشینش نیست میگه: دزدیدنش میگم نه په خسته شده بود از بس منتظر ما وایساد. اس ام،اس داد گفت من میرم خودتون بیاین!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

میگم آقا خمیر دندون سفید کننده می خوام؟
میگه برا دندونات؟؟؟؟؟
پـَـَـ نــه پـَـَـــ می خوام کاسه دستشویی رو برق بندازم!!!!!!!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مگس اومده تو خونه رفتم حشره کش آوردم مامانم میگه میخوای بکشیش؟ پـَـَـ نــه پـَـَـ ،
میخوام بزنم زیر بغلش بوی عرق نده

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به مامانم میگم قوری کجاست ؟ میگه میخوای چای بخوری ؟!
نه پـــــ میخوام دست بکشم روش شاید غولی چیزی ازش درومد!!!!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

سوسک اومده تواتاق دمپایی رودادم مامانم..میگه بزنمش؟؟؟میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ بده پاش کنه تندتر بدوه !!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کامپیوترم یه ویروس وحشی گرفته بود رفتم کلی پول آنتی ویروس اورجینال دادم بعد سه ساعت اسکن ویروسه رو پیدا کرده پیغام داده: آیا مطمئن هستید که می خواهید این ویروس را حذف کنید؟
نه پـــ می خوام ازش نگهداری کنم بزرگ بشه عصای دستم بشه!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو تاکسی کناریم به راننده گفت من بچه امام حسینم ، راننده پرسید میدون امام حسین؟ گفتم: پــــ ن پــــــ ایشون خود علی اصغره ماشالله بزرگ شده مرد شده

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

رفتم داروخونه…میگم باند دارین؟میگه واسه زخم؟…پ نه پ…بانده فرودگاه حیاط خونمون خراب شده…بابام همینجور داره با هواپیماش دوره خونه میچرخه.!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

رفتیم رستوران گارسون اومده میگه چیزی میل دارین؟؟؟
گفتم پ نه پ غدامونو همین الان خوردیم گفتیم بیایم اینجا آروقشو بزنیم دور هم بخندیم!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

رفته بودم اهدای خون مرده میپرسه می خوای خون بدی پـَـَـ نــه پـَـَــ… اومدم نون خشک بدم جوجه بگیرم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

جلو توالت عمومی وایسادیم یارو می گه آقا ببخشید شما هم تو صف توالت وایسادین..؟
پـَـَـ نــه پـَـَــ ما سوسکیم اومدیم نهار!!
 
 
به دوستم میگم دارم واسه چند روز میرم آبادان. میگه واسه کار داری میری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه دماسنج خریدم دارم میرم تو دمای بالای 50 درجه تستش کنم
 
 

رفتم الکتریکی می گم آقا سه راهی دارین؟ میگه سه راه برق؟!!!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ سه راه آذری، دربست
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نصفه شب یکی از بالا درمون پرید تو حیاط داداشم گفت علی دزده؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ "زوروِ " داره از دست گروهبان گارسیا در میره
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

پسره اومده خواستگاریم میگم من الان می خوام درس بخونم می گه یعنی چند سال دیگه می خوای ازدواج کنی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ 10 دقیقه صبر کنی این صفحه رو بخونم درسم تموم میشه
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

یارو نشسته کنار خیابون نوک دماغش چسبیده به زمین. دوستم میگه : معتاده؟!
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخواد انعطاف بدنشو به رخ بکشه
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کارتمو دادم به بلیط فروش مترو میگه شارژش کنم؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میرم از شارژ خورشیدی استفاده می کنم
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بچه داییم به دنیا اومده. همه خوشحال و اینا. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخایم همین جوری ولش کنیم اسمش بشه نیـــــو فولدر
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دارم با تلفن حرف میزنم. بابام میگه دوستت بود؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ ژاک شیراک بود در مورد مناقشات اخیر خاورمیانه نظرمو میخواست
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم از شاگردت تایپ یاد بگیرم
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

پسر همسایمون تو پارک داشت بریک دنس می کرد یکی اومده بعد نیم ساعت تماشا میگه ایشون داره میرقصه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ شربت خاکشیر خورده می خواد ته نشین نشه
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

با ماشین افتادیم ته دره یارو میگه زنگ بزنم آمبولانس بیاد؟
میگم : پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه مشکل درون خانوادست خودمون حلش میکنیم
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

صدای خروپفش کشتمون ! تکونش دادم از خواب پریده، میگه سر صدام اذیتت می‌کنه؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ جنس صداتو دوست دارم می‌خواستم بت بگم سعی‌ کن تو اوج که میری رو تحریرات بیشتر کار کنی‌!
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو تاکسی تنها نشستم میخوام کرایه حساب کنم طرف میگه 1 نفر؟!
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ 2 نفر حساب کن خورزوخان هم هست
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

حالا از تاکسی پیدا شدم به راننده نیگا میکنم، میگه باقی پولتو میخوای؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام یه دل سیر نیگات کنم که میری دلتنگت نشم!
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

داریم راه میریم با دوستام پام پیچ خورده، خوردم زمین میگه کمک می‌خوای؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ شماها خودتونو نجات بدین من اینجا میمونم مقاومت می‌کنم
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو حیاط دانشگاه تو انگلیس دارم با دوستم فارسی حرف میزنم، یارو اومده میگه خانوم شما ایرانی هستین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ انگلیسی هستیم فارسی یاد گرفتیم بتونیم شماعی زاده گوش بدیم!
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آهنگ اندی تو ماشین گذاشتیم دوستم میگه اندیه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ داریوشه، داره خودشه لوس میکنه یه کم تا دور همیم بخندیم
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دختره "با کلی عشوه و ناز" میگه کلی پسر با تک تک نفس های من مردن !
پسره با اعتماد نفس میگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخواستی نمیرن ازون بوی بد دهنت
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو پارک رفتم دستشویی اومدم بیرون یکی جلومو گرفته! میگم پولیه؟
مبگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ من اینجا نشستم پشه ها نیان تو حین کار براتون مزاحمت ایجاد کنند
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از خونه زنگ زدم فست فود غذا بیارن، طرف میگه بفرستم واستون؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ آپلود کن، لینکش رو بده، دانلود میکنم
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

میگن کریستف کلمب وقتی رسید به امریکا سرش رو از پنجره کشتی کرد بیرون از یه سرخ پوست پرسید داداش اینجا آمریکاست؟
سرخ پوسته گفت پـَـَـ نــه پـَـَــــ ژاپنه ما هم چون شلوار پامون نیست از خجالت قرمز شدیم
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

رفتم داروخونه، میگم باند دارین؟ میگه باند پانسمان؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ باند فرودگاه ! میخوام فرود بیام !
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

جلو توالت عمومی… آقاهه میگه ببخشید شما هم تو صف توالت وایسادین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ ما سوسکیم اومدیم عید دیدنی
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو رستوران پیشخدمتو صدا کردم. میگم آقا توی سوپ من مگس افتاده! میگه مرده؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ هنوز زندست، داره شنا میکنه، صدات کردم بیایی نجاتش بدی!
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به دوستم میگم من عاشق این ماشین شاسی بلندام. میگه منظورت پرادو و رونیزو ایناست؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ منظورم کامیونو تراکتورو ایناست!
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ماشینه تا شیشه جمع شده. یه نفر اون بغل افتاده پارچه سفید روش کشیدن. یارو داره رد میشه ... میگه مرده؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ تصادف خستش کرده خوابیده
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ایستک خوردیم شیشه هاش رو کابینت گذاشته. دوستم شب اومده می گه ایستک خوردید؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ شیشه خالی خریدیم ژست بگیریم که ایستک خوردیم !
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

هفته پیش مریض شدم، رفتم آمپول بزنم. آمپولارو دادم به پرستاره. میگه آمپول بزنم؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ توش آب پر کن تفنگ بازی کنیم!
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

روی نیمکت توی پارک، روزنامه دستمه... اومده میگه... روزنامه میخونی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ سبزی خریدم نمیدونم لای کدوم صفحه گذاشتم
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دندونم بد جوری درد میکرد. دستمو گذاشته بودم رو صورتم ... دوستم دید منو پرسید دندونت درد میکنه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم اذان میگم گذاشتمش رو میوت، همسایه ها اذیت نشن!
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دراز کشیده بودم لب استخر. دوستم میگه آفتاب می گیری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ با خورشید مسابقه گذاشتیم، هر کی دیرتر بخنده برندس !
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

رفتم بچه خواهرمو از مهدکودک بیارم. مربیه میگه بچه رو میبریدش؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ همینجا میخورمش
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دارم کباب درست میکنم رو منقل و سیخای کبابو میگردونم. اومده خودشو لوس کرده با لحن بچه گونه میگه عشقم داری کباب درست میکنی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم فوتبال دستی بازی میکنم
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

جلو عابر بانک تو صف وایسادم یارو می گه ببخشید شمام پول میخاین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ خونه کامپیوتر نداریم میام اینجا فیس بوکم رو چک کنم
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

برای طرح یه شکایت رفتم کلانتری. طرف میگه از کسی شکایت دارین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم فرار مایکل اسکلفیلد رو از فاکس ریور گزارش کنم
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مگس نشسته رو برنج به خواهرم میگم: مگــــــــس ... ! میگه بکشمش؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ زشته برنج خالی بخوره یکم خورشت بریز واسش
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

رفتم گیلاس بخرم. یارو میگه بریزم تو پلاستیک؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ همینجوری دونه ایی بده بندازم دور گوشم خوشگل شم !!!
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به دوستم میگم دیشب تو کرمان یه پسره بنزین ریخته سرش خودشو تو خیابون آتیش زده. میگه سوخت؟!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه جون گرفت رفت مرحله بعد !
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دارم فیلم میبینم. زنه توش بیکینی پوشیده. مامانم اومده میگه کانال خارجیه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ کانال ایرانیه اما این یه فیلم رو قبل از سانسور دارن پخش می کنن تا حواس بیننده ها رو تست کنند!
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

رفتم مرغ سوخاری بخرم یارو میگه همین‌جوری میبری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه شورت پاش کن جلو مهمونا خجالت نکشه
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

رفتم دفتر هواپیمایی میگم عجله دارم میشه پرواز امروز شیراز رو واسم چک کنید؟ میگه اگه جا داد بگیرم؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ نگیر بذار پر شه من فردام میام چک میکنم با هم بخندیم
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

جلو در اورژانس بیمارستان اعصاب خورد دارم قدم میزنم. یارو میگه آقا چرا انقدر پریشونی مریض بد حال داری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ تو امریکن آیدل اجرا دارم تو فکرم چجوری بخونم که سایمون ایراد نگیره!
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

سوار تاکسی شدم. یارو صدای ضبطشو تا ته زیاد کرده بود. میگم میشه صدای ضبطتونو کم کنید؟ میگه اذییتتون میکنه؟!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ گفتم کم کنی این یه تیکشو من بخونم ببینی صدای کدوممون بهتره!
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

رفتم دستشویی عمومی در میزنم میگم یکم سریع تر. میگه شمام دستشویی داری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم ببینم شما کم و کسری نداری ؟!
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به دوستم میگم وی پی ان داری؟ میگه واسه رد شدن از فیلترینگ میخوای؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ واسه رد شدن از تنگه ابو غُریب میخوام. هم سنگرام منتظرن!!!
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

رفتم دنبال دوستم، زنگ خونه رو زدم میگم منتظرم، میگه بیام پایین؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ بیا بالا پشت بوم، با هلیکوپتر اومدم
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

با دوستم رفته بودیم استخر غریق نجات اومده میگه میخوایین شنا کنین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدیم تو آب حل بشیم به عنوان املاح معدنی مردم استفاده کنن
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

سوسکه را کشتم جنازشو ورداشتم ببرم بندازم بیرون. مامانم بین راه نگاه میکنه میگه کشتیش؟
میگم : پـَـَـ نــه پـَـَــــ تو دستشویی خوابش برده بود دارم میبرمش تو رختخوابش بخو ابه
 

رفتم واسه ثبت نام رانندگی زَنه میگه واسه آموزش اومدین ؟؟!!
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ پول میدم که منو سوار ماشینتون کُنین بشینم رو پای راننده غان غان کُنم
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

سر کلاس آیین نامه رانندگی پلیسه یه تابلو را از من پرسیده. میگم عبور دوچرخه ممنوع. میگه این دوچرخه است؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَـــ تانکه. میگه پـَـَـ نــه پـَـَـــ و مرض! هنوز فرق دوچرخه با موتورگازی را نمیدونی؟