عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت

شانه هایت

سر به روی شانه های مهربانت میگذارم  

 
عقده ی دل می گشاید، گریه ی بی اختیارم

از غم نامردمی ها بغض ها در "ســیــنـــه" دارم 


شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم

شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم 


بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم دوست دارم 


خالی از خودخواهی من برتر از آلایش تن 


من تو را بالاتر از تن برتر از من دوست دارم 


شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم

عشق صدها چهره دارد عشق تو آیینه دارد 


عشق را در چهره ی آیینه دیدن دوست دارم 


در خموشی چشم من را قصه ها وگفت وگو هاست 


من تو را درجذبه ی محراب دیدن دوست دارم 


من تو را بالاتر از تن برتر از من دوست دارم 


شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم 


بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم دوست دارم

در هوای دیدنت یک عمر در چله نشستم 


چله را در مقدم عشقت شکستن دوست دارم 


بغض سر گردان ابرم قله ی آرامشم تو 


شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم 


من تو را بالاتر از تن برتر از من دوست دارم 


شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم 


بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم دوست دارم

نظرات 1 + ارسال نظر
ملودی چهارشنبه 6 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 09:51

گمان نمیکنم این دستها بهم برسند.دو دل شکسته ی در انزوا بهم برسند.ضریح و نذر رها کن بعید میدانم.دو دست دور به زور دعا بهم برسند.کدام دست رسیده به دست دلخواهش.که دستهای پراز زخم ما بهم برسند.شکوه عشق به زیر سوال خواهد رفت.وگرنه میشود اسان دو تا بهم برسند.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد