روزی غضنفر برای کار و امرار معاش قصد سفر به آلمان میکنه
وهمسرش و نوزده بچه قد و نیم قد رو رها میکنه
خلاصه همسر غضنفر گفت : حال ما چه طور از احوال تو با خبر بشیم؟؟؟؟
غضنفر گفت: من برای تو نامه مینویسم....
همسرش گفت: ولی نه تو نوشتن بلدی و نه من خوندن !!!!!!!!!!!!!!!!!
غضنفر گفت :من برای تو نقاشی میکنم ...
تو که بلدی نقاشی های منو بخونی مگه نه ؟؟؟؟؟؟
خلاصه
غضنفر به سفر رفت و بعد از دو ماه این نامه به دست زنش رسید ..
این شما و این هم نامه ببینید چیزی میفهمید!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
اتل متل صداقت / دل به تو کرده عادت / برات دعا میکنم / اینه رسم رفاقت !
ای که ترنم محبت را در قلبت احساس کردم / تو را به تکرار همه دوستت دارم های دنیا دوست دارم .
دلتنگ تو امروز شدم تا فردا / فردا شد و باز هم تو گفتی فردا / امروز دلم مانده و یک دنیا حرف / یک هیچ به نفع دل تو تا فردا .
آرزو میکنم که فرو افتادن هر برگ پاییزی آمینی باشد برای آرزوهای قشنگت !
دیگر در این قمار نباید زیان دهم / بگذار در جدا شدن از یار جان دهم / همچون نسیم می گذرد تا به رفتنش / چون بوته زار دست برایش تکان دهم .
با هر بهانه و هوسی عاشقت شده است / فرقی نمی کند چه کسی عاشقت شده است / چیزی ز ماه بودن تو کم نمی شود / گیرم که برکه ای ، نفسی عاشقت شده است .
من همانم که اگر دوست مرا یاد کند / به صفای قدمش دیده ی خود را فرش کنم .
دلم بهانه میکند طلوع دیدن تو را / تا به کجا دلم کشد حسرت دیدن تو را ؟
آرامتر سکوت کن ، صدای بی تفاوتی هایت آزارم میدهد !
به دل میگم شب یا سحر یادش نکن / دلم میگه دیونشم ، تو هم فراموشش نکن .
لازم است گاهی از خانه بیرون بیایی و خوب فکر کنی ببینی باز هم میخواهی به آن خانه برگردی یا نه؟!
لازم است گاهی از مسجد، کلیسا و ... بیرون بیایی و ببینی پشت سر اعتقادت چه میبینی ترس یا حقیقت ؟!
لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی، فکر کنی که چهقدر شبیه آرزوهای نوجوانیت است؟
لازم است گاهی عیسی باشی، ایوب باشی، انسان باشی ببینی میشود یا نه؟!