عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت
عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت

داستان

  

 پیرمرد و صندوق صدقات

پیرمرد خسته کنار صندوق صدقه ایستاد.
دست برد و از جیب کوچک جلیقه‌اش سکه‌ای بیرون آورد.
در حین انداختن سکه متوجه نوشته روی صندوق شد: صدقه عمر را زیاد می‌کند، منصرف شد!!!
 

 

 


 

 

 پیرمرد و دخترک

فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی .
پیرمرد از دختر پرسید :
- غمگینی؟
- نه .
- مطمئنی ؟
- نه .
- چرا گریه می کنی ؟
- دوستام منو دوست ندارن .
- چرا ؟
- چون قشنگ نیستم !
- قبلا اینو به تو گفتن ؟
- نه .
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم !
- راست می گی ؟
- از ته قلبم آره...
دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد...
چند دقیقه بعد پیرمرد اشکهایش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت!!!
 

 


 

 

چشم به راه 

 

یادش آمد که چقدر دوست داشت فرزندشان پسر باشد.
درب اتاق عمل باز شد. پرستار بود.
- مژده بدهید : یک پسر کاکل زری!
.
.
.

حالا هم در بیمارستان بود. در باز شد.
- پسرم اومده؟
- نه ، داداش نیست ، پرستاره !
دختر این را گفت و پدرش را نوازش کرد. 

 

در گیر و داربودنم

در گیر و داربودنم

درگیر با تو بودنم

راضی اگه به موندنم

عاشق ازتو خوندنم

دلدادگی کارم شده

بیگانگی یارم شده

دیوانگی کار دله

با تو گرفتارم شده

اون لحظه ای که عطر تو می پیچه تو باغ تنم

اون لحظه ای که اسمتو تو سینه فریاد می زنم

اون لحظه رها شدن  از حال و روز خویشتنم

زنده می شم با دیدنت وقتی می ری می شکنم

در گیر و داربودنم

درگیر با تو بودنم

راضی اگه به موندنم

عاشق ازتو خوندنم

دلدادگی کارم شده

بیگانگی یارم شده

دیوانگی کار دله

با تو گرفتارم شده

قلبی که تو با می زنه

توسینه داغونش نکن

چشمی که چشم به راهت بیهوده گریونش نکن

اشک های دونه دونمو سیلاب بارونش نکن

این دل عاشق من بی سرو سامونش نکن

تا وقتی که قلب عاشقم بخاطر تو می زنه

طلسم تنهایی من با دست های تو می شکنه

در گیر و داربودنم

درگیر با تو بودنم

راضی اگه به موندنم

عاشق ازتو خوندنم

دلدادگی کارم شده

بیگانگی یارم شده

دیوانگی کار دله

با تو گرفتارم شده

خوب و بد یک نامزدی طولانی

 خوب و بد یک نامزدی طولانی

 

 

 

برای دوران نامزدی مدت خاصی را نمی توان معین کرد، بلکه به موقعیت و سلیقه افراد بستگی دارد. اما می توان گفت اگر وضعیت خاصی مانند ادامه تحصیلات و گذراندن دوران سربازی و غیره... وجود نداشته باشد و دختر و پسر و خانواده هایشان آمادگی لازم را برای عروسی به دست آورده باشند، مدت خیلی طولانی این دوران می تواند مشکلاتی را به وجود آورد.

نامزدی

برای دوران نامزدی مدت خاصی را نمی توان معین کرد، بلکه به موقعیت و سلیقه افراد بستگی دارد. اما می توان گفت اگر وضعیت خاصی مانند ادامه تحصیلات و گذراندن دوران سربازی و غیره... وجود نداشته باشد و دختر و پسر و خانواده هایشان آمادگی لازم را برای عروسی به دست آورده باشند، مدت خیلی طولانی این دوران می تواند مشکلاتی را به وجود آورد.

واقعا چه تعداد از روابط ناسالم پایان گرفته بود تنها اگر طرفین معنای «در کنار یکدیگر بودن» را درک کرده بودند و با مسائل و موضوعاتی روبرو می شدند که به طور معمول از رویارویی با آن اجتناب می کنند. این مقاله به شما کمک می کند تا عواقب مثبت و منفی نامزدی طولانی با شخص مورد علاقه تان را بهتر بشناسید و در جهت تصمیم درست برای سپری کردن این دوران کوشش کنید.

ویژگی هائی که باعث می شوند، عاشق کسی شوید و یا از دیدن او لذت ببرید، ممکن است کافی نباشد تا هماهنگی همیشگی شما را بعد از شروع زندگی مشترک تضمین کند. ممکن است، دریابید که سبک زندگی شما و همسرتان با یکدیگر هماهنگی و همخوانی ندارند و این چیزی است که هرگز نمی توانستید بفهمید مگر آنکه روابط نزدیکتری(در دوران نامزدی) داشته باشید

جنبه های مثبت نامزدی طولانی

ادامه مطلب ...

شخصیت شناسی

گاهی اوقات می توان از نحوه دست دادن و حرکات دست افراد نشانه هایی از شخصیت آنها را یافت که در موارد زیر این نشانه ها را بررسی می کنیم . 

 

ادامه مطلب ...

داستان دختر فداکار

 

   

همسرم با صدای بلندی کفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به
دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟

روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم.

تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود.

ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت.

آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود.
 

 

ادامه مطلب ...

سوتیها و سوژهای

  

 

 باهم دیگه گیر میدهیم به سوتیها و سوژهای جواد خیابانی : 

 

- طرفدارای مکزیک راه زیادی رو از مکزیک تا آفریقا اومدن,البته اگه از مکزیک اومده باشن !!!
 


- داور در سوت خودش میزنه ! 

.

ادامه مطلب ...

عادت

 

 

 

توی راه عاشقی فرصت تردیدی نیست
میدونی تو قلب من نقطه ی تزویری نیست
گریه ی شبونه رو جز تو که تسکینی نیست
مثل این شکسته دل هیچ دل غمگینی نیست

تو چه دیدی که بریدی تو ز هم پاشیدی
تو چه بیهوده ز من رنجیدی
به چه جرمی چه گناهی تو منو سوزوندی
غم عالم به دلم کوبوندی

به تو نفرین دل عاشق دل زار
تو منو غرق خجالت کردی
منه آزاده ی مغرور و ببین
تو چطور بنده ی عادت کردی

به تو نفرین دل عاشق دل زار
تو منو غرق خجالت کردی
منه آزاده ی مغرور و ببین
تو چطور بنده ی عادت کردی

تو چه دیدی که بریدی تو ز هم پاشیدی
تو چه بیهوده ز من رنجیدی
به چه جرمی چه گناهی تو منو سوزوندی
غم عالم به دلم کوبوندی

توی راه عاشقی فرصت تردیدی نیست
میدونی تو قلب من نقطه ی تزویری نیست
گریه ی شبونه رو جز تو که تسکینی نیست
مثل این شکسته دل هیچ دل غمگینی نیست

تو چه دیدی که بریدی تو ز هم پاشیدی
تو چه بیهوده ز من رنجیدی
به چه جرمی چه گناهی تو منو سوزوندی
غم عالم به دلم کوبوندی

به تو نفرین دل عاشق دل زار
تو منو غرق خجالت کردی
منه آزاده ی مغرور و ببین
تو چطور بنده ی عادت کردی

به تو نفرین دل عاشق دل زار
تو منو غرق خجالت کردی
منه آزاده ی مغرور و ببین
تو چطور بنده ی عادت کردی

تو چه دیدی که بریدی تو ز هم پاشیدی
تو چه بیهوده ز من رنجیدی
به چه جرمی چه گناهی تو منو سوزوندی
غم عالم به دلم کوبوندی

به چه جرمی چه گناهی تو منو سوزوندی
غم عالم به دلم کوبوندی

به چه جرمی چه گناهی تو منو سوزوندی
غم عالم به دلم کوبوندی

آینه

 

 

 

رو می کنم به آینه رو به خودم داد می زنم
ببین چقدر حقیر شده اوج بلند بودنم
رو می کنم به آینه من جای آینه می شکنم
رو به خودم داد می زنم این آینه س یا که منم

من و ما کم شده ایم خسته از هم شده ایم
بنده ی خاک، خاکف ناپاک خالی از معنای آدم شده ایم
رو می کنم به آینه رو به خودم داد می زنم
ببین چقدر حقیر شده اوج بلند بودنم

دنیا همون بوده و هست حقارت از ما و منه
وگرنه پیش کائنات زمین مثل یه ارزنه
زمین بزرگ و باز نیست دنیای رمز و راز نیست
به هر طرف رو می کنم راهف رهایی باز نیست
من و ما کم شده ایم خسته از هم شده ایم
بنده ی خاک، خاکف ناپاک خالی از معنای آدم شده ایم

دنیا کوچک تر از اونه که ما تصور می کنیم
فقط با یک عکس بزرگ چشمامونو پر می کنیم
بــه روز ما چی اومده من و تو خیلی کم شدیم
پاییز چقدر سنگینی داشت که مثل ساقه خم شدیم
من و ما کم شده ایم خسته از هم شده ایم
بنده ی خاک، خاکف ناپاک خالی از معنای آدم شده ایم


رو می کنم به آینه رو به خودم داد می زنم
ببین چقدر حقیر شده اوج بلند بودنم
رو می کنم به آینه من جای آینه می شکنم
رو به خودم داد می زنم این آینه س یا که منم