
باز دارم خشک و خالی می شوم
خم شدم ، دارم سوالی می شوم
در کویری که ندارد آب و رنگ
همدل گل های قالی می شوم
اتفاقی عاشقت گشتم و باز
اتفاقی احتمالی می شوم
با تمام سینه ی خشکیده ام
پیش تو باغی خیالی می شوم
تا نمیری در کویرم از عطش
بستر رودی شمالی می شوم
بی دروغ و بی کلک ، بی هیچ حرف
سبز سبز از جنس شالی می شوم
گرچه که تنهای تنها مانده ام
گرچه که خالی خالی می شوم