عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت

از عشق

نگاه تو گویا فرسنگها فاصله داشت


از عشق


پر بودی از خواستن و تمنای لحظه ها


خالی از بودن


سکوت تنها گویش تو


نتوانستم در پژواک کلماتت چیزی از عشق بیابم


خنده تلخ من؟ هدیه سکوت تو بود


غم پنهانم؟ هدیه تردید دیروزم

ای کاش

ای کاش

ای کاش با تو میموندم
ای کاش از تو میخوندم
ای کاش لحظه هام بوی تو رو داشت
ای کاش ای کاش

عشقت عشق دنیامه
عشقت شوق فردامه
عشقت ای کاش غم توی قلبم نمیذاشت
ای کاش ای کاش

ای وای قلبم بی تابه
ای وای چشمام بی خوابه
کاش با من بودی هر شب
هرجا مهتاب مهتابــــــــــه
آه ای کاش
ای کاش ای کاش

چشمات چشمه نورن
چشمات مست و مغرورند
قلبت ای کاش شور و حال قلبمو داشت
ای کاش ای کاش

برگرد بی تو گریونم
برگرد با تو میمونم
ای کاش اون نگات تنهام نمیذاشت
ای کاش ای کاش
ای وای قلبم بی تابه
ای وای چشمام بی خوابه
کاش با من بودی هر شب
هرجا مهتاب مهتابــــــه
آه
ای کاش

دانلود آهنگ قدیمی و مانگار الهه با نام ای کاش 

هوا می خوام

 

هوا می خوام
هوا می خوام
هوای تازه بهار

عشق می خوام
عشق می خوام
دلهره دیدن یار

هوا می خوام
هوا می خوام
هوای تازه یه دست

یار می خوام
یار می خوام
تا بگیره دستامو مست

هوا می خوام
برای بال وپر زدن
به غیر ممکن سر زدن
رفتن به خونه خدا
با دست لرزون در زدن

گفتن خدا آهای خدا
قهری هنوز مثل دیروز
نمی شنوی صدامو با یه دنیا سوز
بگم خدا آهای خدا
بشنو یه بار صدای من

بگم خدا خدای من
بشنو یه بار صدای من
من دو تا دست مهربون
می خوام مگه زیاد می خوام

از تو هم آشیون می خوام
یه یار همزبون می خوام
بگو بگو خدای من
بگو مگه زیاد می خوام



هوا می خوام
هوا می خوام
هوای تازه بهار

عشق می خوام
عشق می خوام
دلهره دیدن یار

هوا می خوام
هوا می خوام
هوای تازه یه دست

یار می خوام
یار می خوام
تا بگیره دستامو مست

تو این هوای بی کسی
عشقه فقط هوای من
بگو که راز قلبمو
شنیدی ای خدای من

هوا می خوام
هوا می خوام


عشق می خوام
عشق می خوام

آرامش و عذاب وجدان

یه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازی می کردن. پسر کوچولو یه سری تیله داشت و دختر کوچولو چندتایی شیرینی با خودش داشت. پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت من همه تیله هامو بهت میدم؛ تو همه شیرینیاتو به من بده. دختر کوچولو قبول کرد.
پسر کوچولو بزرگ ترین و قشنگ ترین تیله رو یواشکی واسه خودش گذاشت کنار و بقیه رو به دختر کوچولو داد. اما دختر کوچولو همون جوری که قول داده بود تمام شیرینیاشو به پسرک داد.
همون شب دختر کوچولو با آرامش تمام خوابید و خوابش برد. ولی پسر کوچولو نمی تونست بخوابه چون به این فکر می کرد که همونطوری خودش بهترین تیله اشو یواشکی پنهان کرده شاید دختر کوچولو هم مثل اون یه خورده از شیرینیهاشو قایم کرده و همه شیرینی ها رو بهش نداده

نتیجه اخلاقی داستان:

  • عذاب وجدان همیشه مال کسی است که صادق نیست
  • آرامش مال کسی است که صادق است
  • لذت دنیا مال کسی هست ُکه با آدم صادق زندگی می کند
  • آرامش دنیا مال اون کسی است که با وجدان صادق زندگی می کند.

داستان عشق ...

 

 

 

شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :

ادامه مطلب ...

بدون شرح

دختر، برتر از پسر آمد پدید
لیک،آنکه چشم بصیرت داشت دید
کسی گفت: ای دختران به بیرون روید
تا پسرک ندید بدید شما را بدید
دختر، زبر و زرنگ است شدید
که پسر نصفش را هم در خود ندید
همه تان جزو این چهار دسته اید
آن پسر که گفتی، حساب کار آمد به دستش، پرید
مقصودم ازاین وب فقط خنده بید
از بس که شما پسرها بَـدید
خدا جنس مرد را آزمایشی آفرید
پس از آن زن برتر را آورد پدید
زن، زن را سوار برمرد دید
ولی مرد غیر از زمین هیچ ندید
زن هرچه را دوست داشت خرید
مرد فقط دید و حسرت کشید
مرد از صبح تا به شب دوید
آخر کارش به تیمارستان کشید
زن، سرور و سالار؛ آیا شما مَـردید؟
مرد تا کم آورد جامه خویش را درید
پسران فکر میکنید شما برترید؟
نه توهم زدید،اگرخوابید، بیدار شوید
از ازل تا به ابد زن موجود برتری ست
شما باید کوتاه بیایید، چاره چیست ,

شما چطوری میخوابید؟

شما چطوری میخوابید؟