یادت میاد اون قدیما قایم موشک بازی می کردیم ؟ .....
با هم دیگه چشم میذاشتیم ....
و میشمردیم تا صد ...
تو یواشکی قایم شدی ...
بدون اینکه چیزی به من بگی و رد پایی از خودت بذاری ...
و من گرگ شدم ....
بدون اینکه خیال دریدن داشته باشم ....
همه جا به دنبالت میگشتم ...
توی کوچه ها و دشت و بیابونها . پشت کوهها و دریا.....
و باز شمردم و شمردم .....
این طوری که ما بازی میکنیم ....
هیچوقت همدیگرو پیدا نمیکنیم .....
خودت بیا و دوباره شروع کن ....
اینبار دیگه هیچ کدوممون گرگ نمیشیم ....
هیچ کدوم ....