و تو عروسک گردان عروسکی هستی که در بی حضور تو عروسک گردانی پیشه کرده بود! شاید دست سرنوشت همین نخ های نامرییست که دستان مرا در بند کرده اند. چه کسی می خندد؟ وقتی به فرمان دستان تو دست سرنوشت عروسک را می گریاند...