عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت
عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت

یک قلب خسته از ضربان ایستاده است

یک قلب خسته از ضربان ایستاده است

 

من مرده‌ام ، نشان که زمان ایستاده است

                                                             و قلب من که از ضربان ایستاده است

مانیتور کنار جسد را نگاه کن

                                                              یک خط سبز از نوسان ایستاده است

چون لخته‌یی حقیر نشان غمی بزرگ

                                                            در پیچ و تاب یک شریان ایستاده است

من روی تخت نیست ، من این‌جاست زیر سقف

                                                           چیزی شبیه روح و روان ایستاده است

شاید هنوز من بشود زنده‌گی کنم

                                                                روحم هنوز دل‌نگران ایستاده است

اورژانس کو؟ اتاق عمل کو؟ پزشک کو؟

                                                         لعنت به بخت من که زبان ایستاده است

اصلا نیامدند ببینند مرده‌ام

                                                                شوک الکتریکی‌شان ایستاده است

فریاد می‌زنم و به جایی نمی‌رسد

                                                                فریادهام توی دهان ایستاده است

اشک کسی به خاطر من در نیامده

                                                        جز این سِرُم که چکه‌کنان ایستاده است

شاید برای زل زدن‌ام گریه می‌کند

                                                        چون چشم‌هام در هیجان ایستاده است

ای وای دیر شد بدن‌ام سرد روی تخت

                                                          تا سردخانه یک دو خزان ایستاده است

آقای روح! رسمی شد دادگاه‌تان

                                                                 حالا نکیر و منکرتان ایستاده است

آقای روح! وقت خداحافظی رسید

                                                        دست جسد به جای تکان ایستاده است

 

مرگ‌ام به رنگ دفتر شعرم غریب بود

                                                         راوی قلم به دست زمان ایستاده است:

یک روز زاده شد و حدودی غزل سرود

                                                         یادش همیشه در دل‌مان ایستاده است

یک اتفاق ساده و معمولی‌ست این

                                                         یک قلب خسته از ضربان ایستاده است

 

نظر دادن شما = زودتر آپ کردن من . خود دانید !!!

آقایان توجه کنند : حقایقی درباره ی زنان! [ May 02, 2009 ]

آقایان توجه کنند : حقایقی درباره ی زنان! [ May 02, 2009 ]

دنیای زنان و مردان دنیای بسیار متفاوتی است، آنقدر متفاوت که بعضی زن و مرد را به موجوداتی از دو سیاره متفاوت تشبیه می کنند که زبان یکدیگر را نمی فهمند ، کسی منکر تفاوت ها نیست اما این تفاوت ها اگر درک شود ،بسیار کمک کننده است.در این مقاله کمی راجع به روحیات خانم ها صحبت می کنیم ، آقایان می توانند با خواندن آن به همسرشان نزدیک تر شوند.

ادراک زن ها و مردها از زمان متفاوت است.


به نظر می رسد مردها بیش از زن ها در لحظه اکنون حضور داشته باشند ، در حالی که زن ها بیشتر خود را در امتداد آینده بسط می دهند.
زن ها دوست دارند گذر زمان را ثبت کنند. کافی است از ما بپرسید آخرین چکاپ دندانپزشکی دخترمان کی بود، آخرین بار که کودکمان را استحمام کردیم، آخرین باری که با مادرمان تلفنی صحبت کردیم و... تا زمان دقیق آن را به شما بگوییم. مردها همیشه از این توانایی ما حیرت زده اند و بیشتر به این دلیل از دست ما ناراحت می شوند، بویژه هنگامی که اشتباهات آنها را تصحیح می کنیم!

احساس امنیت کردن

یکی از اساسی ترین نیازهای ما زن ها این است که احساس امنیت کنیم. منظورم امنیت جانی، فیزیکی یا جسمانی نیست، بلکه بیشتر امنیت احساسی و عاطفی را در نظر دارم.

احساس عمیق و درونی از این که رابطه مان محکم، استوار و ماندگار است، این که همسرمان در عشق خود جدی و ثابت قدم است و به ما نیز متعهد و پایبند. این امنیت عاطفی کلید گشایش دل و جان زن محسوب می شود.
خانم عزیز، آیا تا به حال اندیشیده اید چرا بیش از آنچه شایسته است به تایید از جانب مردها نیازمندید؟ حتی تایید از جانب مردی که او را چندان نیز قبول ندارید. توضیح آن شاید از این قرار باشد: چنانچه همواره زنان در طول تاریخ چنین آموزش دیده باشند که بقا و حیات آنان در گرو حمایت مردهاست، لذا وظیفه و شغل زنان این می شود که مردی را به سمت خود جذب و تلاش کنند او را از دست ندهند. سر و وضع، ظاهر و قیافه مان، نحوه بیان و جلوه گری خود، افکار و احساساتمان، مهارت های خانه داری و کدبانوگریمان، نحوه و میزان ویرایش احساساتمان (به طور یکه به او بر نخورد) و... همگی ریشه در یک تفکر دارند: آیا این کار او را خوشحال خواهد کرد؟

ضمیر ناخودآگاه ما همواره می گوید: اگر او را خوشحال و علاقه مند نگه داری همیشه با تو خواهد ماند و چنانچه با تو بماند در امان خواهی بود.

هنگامی که ما زن ها احساس امنیت می کنیم در بهترین شرایط خود ظاهر می شویم، به این معنا که آرامش بیشتر و نگرانی کمتر، اعتماد به نفس بیشتر و ناامنی کمتر و بالاخره استقلال بیشتر و توقع کمتری خواهیم داشت. به عبارت دیگر بیشتر آن گونه خواهیم بود که مردها دوست دارند و کمتر آنها را عصبی خواهیم ساخت.

بسیاری از خواسته های ما از مردها تلاشی هستند برای احساس امنیت و بسیاری از رفتارهای ناخوشایند زن ها مانند توقع زیاد، وابستگی، حسادت، سرد مزاجی، تحریک پذیری، زودرنجی و بسیاری دیگر ریشه در احساس ناامنی آنها دارد.
مطمئن ساختن مان از عشق، تعهد، و پایبندی تان به ما از موثرترین روش های احساس امنیت روحی در ما زنان است.

احساس برقراری ارتباط



مردان عزیز، به این رفتارهای زنانه توجه کنید:
- پرسیدن این سوال از شما که آیا اتفاقی افتاده؟ هنگامی که مدتی خیلی ساکت بوده اید.

- پرسیدن نظر شما درباره نحوه چیدمان گل و گیاهان در اتاق نشیمن.

- نقل مو به موی مکالمه ای که با خواهرتان داشته ایم،

- پرس و جو از تمامی آنچه از صبح تا شب در سر کار بر شما گذشته است.

همگی این کارها روش هایی هستند از طرف زن ها برای ارتباط و پیوند با مردها، اگرچه بعضی از این روش ها ممکن است مردها را عصبی کند.

شاید یکی از دلایلی که ارتباط تا این حد برای زن ها اهمیت دارد توانایی آنان برای بچه دار شدن است. ما به لحاظ ژنتیکی به گونه ای طراحی شده ایم تا بتوانیم وظایف مادری خود را بخوبی انجام دهیم. شاید نیز به آن علت باشد که عشق برای ما زن ها اولویت اول محسوب می شود و ارتباط نیز نحوه ابراز و بروز آن است. شاید هم دلیل آن در سوابق تاریخی و آغاز تمدن ما باشد ، هنگامی که ارزش زن ها برای مردها و اجتماع ما در گروه قابلیت های ارتباطی، خلق هارمونی، هماهنگی و تشریک مساعی مان بود.

ارتباط برای زن ها بیشتر به معنای بیان افکار و احساسات است. بیشتر زن ها به طرزی سنتی پرحرف تر و خوش صبحت تر از مردها هستند. از این رو یکی از سریع ترین و موثرترین روش های برقراری ارتباط با یک زن کلمات و واژگان یا به عبارتی صحبت کردن و حرف زدن است.

زن ها دوست دارند مردها درباره همه چیز با آنها حرف بزنند. ما زن ها دوست داریم درباره کار، نگرانی ها، رویاها، ترس و خلاصه همه بالا و پایین زندگی شما بدانیم.

یکی از موثرترین روش های ایجاد ارتباط صمیمی با همسرتان و تولید احساس محبوب بودن در او این است که او را در فرآیند زندگانی خود منظور کنید. منظور کردن همسرتان در زندگی خود به این معنا است که:

جزئیات وقایع و تجارب زندگی خود را با او در میان می گذارید. با این کار به او این امکان را می دهید با شما احساس هماهنگی و نزدیکی بیشتری داشته باشد.

او را از مشکلات و گرفتاری هایی که با آنها روبه رو هستید با خبر می کنید. منطق متعارف به مرد دیکته می کند که زن زندگی اش را در مسائل و مشکلات خودش درگیر نسازد. شاید به این دلیل که ضعیف و نادان جلوه نکند. این باور هرگز حقیقت ندارد. چنانچه زنی به لحاظ روانی و احساسی سالم و طبیعی باشد، پس از آن که شوهرش مشکلات و مسائل خود را با او در میان گذاشت، احساس نزدیکی بیشتری را با او تجربه خواهد کرد، زیرا مرد، قلب خود را به رویش گشوده است.

او را در تصمیم گیری هایی دخالت می دهید که روی او نیز تاثیر خواهند گذاشت. هنگامی که مردی درباره تفکر و تصمیم گیری های خود با همسرش صحبت نمی کند، به او احساس جدا افتادگی خواهد داد. می دانم بشتر مردها این کار را از روی عمد انجام نمی دهند و هرگز نیز نمی خواهند چنین احساسی را به زن خود بدهند، اما در واقع این همان اتفاقی است که در عمل می افتد.

احساس ارزشمند بودن

نیاز به ارزشمند بودن یکی از اساسی ترین و مهم ترین نیازهای پنهان زن هاست. برای یک زن ارزشمند بودن به این معناست که مردی حضور او را در زندگی ارزشمند بداند و بگوید که حضور او در زندگی اش مسلماً نقش مهمی را ایفا کرده است و این که قطعاً بدون او کمبود چیزی را احساس خواهد کرد. این موضوعی است که حقیقتاً بیشتر مردها از آن غافلند.

ماه من غصه نخور

ماه من غصه نخور زندگی جزر و مد داره
دنیامون یه عالمه ،آدم خوب و بد داره

ماه من غصه نخور همه که دشمن نمیشن
همه که پر ترک مث من و تو نمیشن 


. 

 

ماه من غصه نخور،گریه پناه آدماس
ترو تازه موندن گل ماله اشک شبنما س

ماه من غصه نخور زندگی خوب داره و زشت
خدا رو چه دیدی شاید فردامون باشه بهشت

ماه من غصه نخور پنجره مون بازه هنوز
باغچه مون غرق گلای عاشق ناز هنوز

ماه من غصه نخور باز داره فصل سیب میشه
میدونم گاهی آدم تو وطنش غریب میشه

ماه من غصه نخور ماها که تب نمیکنن
ماها که از آدم ها کمک طلب نمیکنن

ماه من غصه نخور شمدونیا صورتی ان
دلایی که بشکنن چون عاشق قیمتی ان

ماه من غصه نخور سبک میشی بارون بیاد
توی عاشقی باید نترسی از کم و زیاد

ماه من غصه نخور خاطره هامون کودکن
توی این قصه دلا یه وقتایی عروسکن

ماه من غصه نخور بازی زمین خوردن داره
کار دنیا همینه تولد و مردن داره

ماه من غصه نخور تاب بازی افتادن داره
زندگی شکستن و دوباره دل دادن داره

ماه من غصه نخور گلا میان عیادتت
به نتیجه میرسه آخر یه روز عبادتت

ماه من غصه نخور خیلیا تنهان مث تو
خیلیا با زخمای عاشقی آشنان مث تو

ماه من غصه نخور زندگی بی غم نمیشه
اونیکه غصه نداشته باشه آدم نمیشه

ماه من غصه نخور حافظ واست وا میکنم
شعرشو میخونم و تورو مداوا میکنم

ماه من غصه نخور دنیا رو بسپار به خدا
هردومون دعا کنیم تو هم جدا منم جدا

بوسه های عاشقانه

بوسه ی عاشقانه

 

 بوسه مگر چیست فشار دو لب

 آنکه گناه نیست چه روز و چه شب

 بوسه یعنی ُ وصل شیرین دو لب

بوسه یعنی عشق در اعماق شب

 

   

بوسه یعنی مستی از مشروب عشق

 بوسه یعنی آتش و گرمای تب

 بوسه یعنی لذت از دلدادگی

 لذت از شب ُ لذت از دیوانگی

بوسه ی عاشقانه

 بوسه یعنی حس خوب طعم عشق

 طعم شیرینی به رنگ سادگی

 بوسه یعنی ُ آغازی برای ما شدن

 لحظه ای با دلبری تنها شدن

بوسه ی عاشقانه 

بوسه آتش می زند بر جسم و جان

 بوسه بر می دارد این شرم از میان

 بوسه یعنی شادی و شور و نشاط

 بوسه یعنی عشق خالی از گناه

بوسه ی عاشقانه 

بوسه یعنی قلب تو از آن من

بوسه یعنی تو همیشه مال من

غمگینی، چهره ندارد؛ و مردان، همیشه توی تاریکی گریه می‌کنند

زنی در آیینه مرده‌است
و کودکان بازیگوش
خواب شاه‌ماهی می‌بینند

چه‌قدر دوست‌ات دارم
وقتی که سرخ می‌پوشی

در آیینه زنی بود
که یک روز تابستان
به رگ‌های برآمده‌اش نگاه کرد
و جاودان شد به ناگهان

چه‌قدر دوست‌ می‌دارم‌ات
وقتی که آیینه را می‌کُشی

در آیینه‌ام زنی بودی
که یک‌روز در میان رگ‌هام ریختی
و زیبا شدی در من

چه‌قدر دوست‌ات می‌دارم
وقتی که می‌نویسم تو

بی‌نهایت
و امروز
نوشتم آیینه از تو پیدا می‌شد اگر نبود
چه‌قدر دوست‌داشتن
چه‌قدر دوست‌داشتن
چه‌قدر ...
و    تو!

غمگینی، چهره ندارد. و مردان، همیشه توی تاریکی گریه می‌کنند. به‌قدر هرچه فرودگاه که توی دنیا هست، می‌شود زنی را از دست داد. و تف به ذات دنیا که درست جایی زندگی به تو هدیه می‌شود که از دست داده‌ایش : فرودگاه‌! 
کسی هست توی دوردست‌های این خاک، که دوست‌اش دارم. حرف می‌زنم و می‌گوید از کی چه خبر؟ می‌گویم امروز دختر‌های زیادی دیدم که شبیه تو نبودند. می‌گوید چه خوب! و باور می‌کنم که کسی شبیه بانو نیست. آدمی‌زاده، فقط یک‌‌بار می‌میرد؛ چرا توی دست و لای این و آن؟ من این‌جوری دوست دارم: زن ِ من! کفش ِ من! خانهء من! مادر من! تقویم ِ من! دارایی ِ من! همین‌قدر سنتی و آنتی فلان! و حتی احمقانه!
تو که بال داری، بپر پرنده باش ...

همیشه زن‌ها خیلی تلخ‌تر غصه می‌خورند

زن‌ها همیشه خیلی تلخ‌ غصه می‌خورند.... مثل تو!در پس هر زن ِ زیبایی، مرد ِ غمگینی هست          تنهایی، همیشه تنهاست    آوارگی، سرزمین ندارد