عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت
عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت

درحمام

 درحمام کدام قسمت بدن‌تان را اول می‌شویید؟

 

آیا تا کنون به پاسخ این سوال فکر کرده اید؟ آیا به این موضوع دقت کرده‌اید ؟
قبل از اینکه این متن را بخوانید اول تصمیم بگیرید و فکر کنید که کدام ناحیه از اعضای بدنتان را در ابتدا می‌شورید و بعد این تست را ادامه دهید. 

 

ادامه مطلب ...

مطالب جالب

مهندسی معکوس !

سر سفره دیدم غذا خیلی شور شده به مامان گفتم چرا اینقد غذا بی نمکه ؟

گفت اتفاقا من کلی نمک خالی کردم تو غذا

گفتم هاااااا !

اگه الان میگفتم غذات شوره میگفتی ما اصلا یه ماهه نمک نداریم تو خونه !

خواستم خودت اعتراف کنی!

ادامه مطلب ...

اس ام اس

 

کارهایی که دخترها نمی توانند انجام بدن !!!↓↓↓
نق نزدن
آرایـش نکـردن
...
خوب پارک کردن
خوب پـرتـاب کـردن
دزدی کـردن از بـانــک
پول شام رو حساب کردن
بلند کردن چیـزیهای سنگین
گریه کردن بدون آبـریـزش بینی
مـواخذه شدن بـدون گریـه کـردن
تـماشای اخبـار و خونـدن روزنـامــه
مـشاجره کـردن بـدون جیـغ کشیـدن
از سن بیـست و پنـج سالگی رد شدن
نـرقصیـدن مـوقـع شنیـدن یک آهنـگ شـاد
۲۴ ساعت رو بدون فرستادن sms زندگی کردن
چیزی در مورد ماشین فهمیدن، البته به جز رنگش
صحبت نـکـردن وقتـی کـه بـایـد سـاکت بـاشـن
درک کـردن شـوهـر وقتـی اعصابـش خـورده
کمتر از بیست دقیـقه داخل حموم بـودن
نظر ندادن در مورد لباس یک زن غریبه
غذا پختن بـدون تماشای تلویزیون
سیگار برگ و یـا چپـق کشیدن
تـماشای یـک فیـلم جنــگی
انتخاب سریع یک فیلم
نـدیدن فیـلم هنـدی
خواستگاری رفتن
خـوب لگد زدن
غیبت نکردن
لاک نزدن
↓↓↓
از همه مهمتر موارد بالا رو قبول کردن

       

ادامه مطلب ...

اس ام اس

من خیلی وقته کارت قرمزمو گرفتم

فقط دارم آروم آروم زمین و ترک میکنم,

واسه وقت کُشی....



عاشق هم شدی.......مثل زلیخا سمج باش.......آنقدر رسوا بازی در بیار........تا خدا خودش پا در میانی کند...





دهانتان را به اندازه اى باز کنید که حرف در دهانتان نگذارند...





پرنده به دانه هاى روى دام خیره بود،چگونه بمیرد؟

گرسنه و آزاد؟

یا سیر و اسیر؟





تاریکى تهدید نیست؛

تاریکى تنها میتواند فرصتى باشد براى ابراز علاقه به نور!


 



از رها کردن نترس

هیچکس نمیتواند چیزى که مال توست را از تو بگیرد

و تمام دنیا نمیتوانند چیزى که مال تو نیست را برایت حفظ کنند!




هرموقع همزمان عاشق دو نفر شدى

دومى رو انتخاب کن

چون اگر واقعا عاشق اولى بودى عشق دومى رو به دلت راه نمیدادى!!




ما نسلی هستیم که مهمترین حرف های زندگمان را نگفتیم...

تایپ کردیم!




مهر مردود به کارنامه ام بزن

این شاگرد شیطنت طلب،عاشق شهریورهای امتحان توست...!





از وقتی شوخی اختراع شد...

دیگه هیچ حرفی تو دل کسی نموند!






نیش هیچ عقربی کشنده تر از عقربه های ساعت نیست...






آدمها آنقدر زود عوض میشوند...

آنقدر زود که تو فرصت نمیکنى به ساعتت نگاهى بیندازى

و ببینى چنددقیقه بین دوستى ها تا دشمنى ها فاصله افتاده است...!




زندگی می تواند فوق العاده باشد ....
اگر دیگران ما را به حال خودمان بگذارند ... !!!





عطرها و آهنگ ها بی رحم ترین عناصر زمینند !
بی انکه بخواهی . . .
می برندت تا قعر خاطراتی که برای فراموشیشان تا پای غرور جنگیدی..




من آخرین نفرم...
تا پایان این جنگ،
یک سرباز باقی مانده

ماشه را بکشی
همه جا صلح می شود




یک قانونی هست که میگه:تا قبل از اینکه پرواز کنی هر چقدر خواستی
بترس، فکر کن، شک کن، دو دل شو، پشیمون شو
اما وقتی که پریدی
اگه وسط راه پشیمون شدی، بازی رو باختی !!!




نخواستنت را بلد نیستم
نبودنت
را
یادم نده...



عشق فراموش کردن نیست،بخشیدن است گوش کردن نیست

درک کردن است دیدن نیست، احساس کردن است ...

جا زدن و کنار کشیدن نیست

صبر کردن و ادامه دادن است، حتی تنها ...!!!







گفتم دوستت دارم ، نگاهی به من کرد و گفت : چندتا ؟


دستام رو بالا آوردم و تمام انگشتهای دستمو نشونش دادم اما اون به کف دستام نگاه می کرد که خالی بود






نکند صبر یک فریب بزرگ باشد
چون سالهاست با غوره ها کلنجار میروم
حلوا نمی شوند





اگر روزی
محبت کردیم بی منت
لذت بردیم بی گناه
بخشیدیم بدون شرط
آن روز واقعا زندگی کرده ایم




زندگـــــــی همیشـــه در جریانه، ولی مشـــــــکل اینجاست :

کـــه مـــا رو در جـــــریان نمیــــــذاره!!!







هیچ رقیبی ندارم
جزء آیینه
که هر روز تو را نگاه میکند
او را هم شکست خواهم داد





لــــــــحظه های ســــکوتم
پـــــر هیاهــــــــــو ترین دقــــایق زندگیم هستند
مــــــمـلو از آنــــــچـــه
مــــی خواهم بـــــــــــــــگویم
و
نــــــــــــمی گـــــویم...






این روزها به طرز عجیبی با خـودم می جنگم که دیـده ها را نادیده بگیــرم و شنیــده ها را نشنیــده ...









چقدر شبیه دریایی تو...مدام زیر پای مرا را خالی میکنی ! . . .








من چرک نویس احساسات تو نیستم !

“دوستت دارم” هایت را جای دیگری تمرین کن  !








همین که فهمید غـــــــــــم دارم آتش گرفت 

به خودت نگیر رفیق !!!!!

سیـــــــــــــ ــگارم را گفتم







انگشتم را نخ بسته ام تا به یاد آورم فراموشت کرده ام !








چند ساعتی با هم بودیم

من به تو نگاه میکردم…

و…تو به ساعتت

تو قرار داشتی و من بی قراری…







از دست زمان تیر باید بخوری،دائم غم ناگزیر باید بخوری
 
۱۰۰ مرتبه گفتم عاشقی کار تو نیست، بچه تو هنوز شیر باید بخوری!


 


تقصیر ِ عرض ِ کوچه نبود که قبل از گردو گفتنمان

پای ِ همه ی آدم برفی ها شکست !

توپ دست ِ دشمن بود و زمین دست ِ صاحبخانه و ما

خودمان را بین ِ توپ جمع کن ها تقسیم کردیم!

گیر ِ کار روی دلِ "ما" نبود / آنقدر از خودمان عقب بودیم 

که تمام ِ یارکشی های کوچه را پوچ در آوردیم!




گاهی دلت می خواد انســــــــــان نباشی ...

گوسفندی باشی ، پا روی یونجه هـــــــا بگذاری اما دلــــــــــی را دفن نکنی ...!

گرگی باشی ، گوسفند هـــــــا را بِدَری اما بدانی ، کــــــــارت از روی ذات است نه از روی هوس ...!

خفاشی باشی که شبها گـــــــــردش کنی با چشمهـــــــــای کور ،‌ اما خوابی را پرپر نکنی ..!

کلاغی باشی که قار قار کنی پرهــــــــایت را رنگ نکنی و دلــــــــی را با دروغ بدست نیاری!!!!





اس ام اس

 

تمام سپاس من از کسی ست ...
که به من نیاز نداشت ،
اما .... فراموشم نکرد ...

 

 

 

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

 

                

 

چرا تا شکفتم چرا تا تو را داغ بودم ، نگفتم چرا بی هوا سرد شد باد چرا از دهن حرفهای من افتاد ...

 

 

 

 ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

 

ادامه مطلب ...

آهسته تر

آهسته تر بیا

غوغا نکن که دلم

با شور دردناک نفس های گرم تو

بی تاب می شود .

آهسته تر بیا،دلواپسم نکن،

برای خاطره بازی

فرصت ، همیشه هست .

وقتی تو می رسی

احساس می کنم

سکوت می شکند

ثانیه ها گرم می شوند

فاصله ، از لای انتظار پنجره

فرار می کند

خواب

دلم میخواهد شب باشد، من باشم و تو ...
به خیالم تو خواب باشی ...
نگاهت کنم، آرام ببوسمت...
نوازشت کنم...
و آرام بگویم دوستت دارم ...
و تمام حرفهای دلم را که وقتی نگاهم میکنی نمیتوانم بگویم عاشقانه نجوا کنم...
و تو در سکوت بشنوی و از عشقم سر کیف شوی ، اما ...
چشمانت را باز نکنی و به خیالم خواب باشی... !
من هم به خیالت ندانستم که بیداری ... !

اس ام اس


به خدا سوگند...

 

 اگر " لیوان شیشه ای " را در دست راستم

 

و " لیوان یک بار مصرف " را در دست چپم بگذارند...

 

 باز در یخچال را باز می کنم و با شیشه آب می خورم!!


 

یکی دکتر میشه..
یکی مهندس میشه..
.
.
.
.
منم درس عبرت شدم برا بقیه!!!


*****************

*****************

*****************

  ادامه مطلب ...

سخنرانی در مورد عشق

کسی می‌شنود که در مهمانی آگاتون که سقراط هم بوده از عشق سخن گفته‌اند. پس در میان راه پیرائوس-آتن جلو آپولودوروس از دوستان سقراط را می‌گیرد و خواهان شنیدن داستان آن ضیافت از او می‌شود. آپولودوروس می‌گوید که این داستان به سال‌ها پیش بازمی‌گردد و خود او از اریستودموس از پیروان سقراط شنیده‌است. آریستودموس چنین گفته بود که روزی وی سقراط را برخلاف همیشه آراسته می‌بیند. از او می‌پرسد که کجا می‌روی و سقراط پاسخ می‌دهد به مهمانی آگاتون و از او می‌خواهد که همراهش شود و پیاپیش وی راه بیفتد. اریستودموس به خانهٔ آگاتون می‌رسد ولی سقراط بر ایوان خانهٔ همسایه به اندیشیدن نشسته و از او جا مانده‌است. آگاتون سقراط را به خانه می‌آورد. این مهمانی به شادانهٔ پیروزی آگاتون در مسابقهٔ ادبی آتن برپاگشته بود و دیگر مهمانان هم فدروس، پوزانیاس، اروکسی‌ماخوس و اریستوفانس بوده‌اند.

با آمدن سقراط مهمانان در بارهٔ باده‌گساری سخن‌می‌رانند و چون چند تنی از ایشان روز گذشته را مِی‌ نوشیده بودند ترجیح دادند که در این کار زیاده روی نکنند و در عوض در باب عشق سخن بگویند.

سخنرانی فدروس

اولین سخنران فدروس است. او عشق را از جمله یکی از خدایان می‌شمارد که بواسطه آن نیکی و شادی حاصل می‌شود. در نگاه او عشق واقعی در ارتباط یک مرد با یک پسر جوان تعریف می‌شود. ولی عشق ایده آل وقتی اشت که پسر مذکور اهل فضیلت و آداب باشد و ارتباط فقط به رابطه جنسی مختوم نباشد.

سخنرانی پوزانیاس

دومین سخنران پوزانیاس است. پوزانیاس بک همجنسگراست که با آگاتون رابطه عاشقانه دارد. نگرش پوزانیاس یه فدروس شباهت دارد ولی از پیچیدگی بیشتری برخوردار است. از دیدگاه او عشق دارای سلسله مراتب است. از دیدگاه وی ابتدایی ترین نوع آن، رابطه عاشقانه با زنان است و نوع متعالی آن رابطه عاشقانه با پسران زیبای صاحب اندیشه و خرد است.

او از لزوم قانون مدار بودن ارتباط بین طرفین صحبت می‌کند و جوامعی که دارای این قوانین نیستند را به چالش می‌کشد. به عنوان مثال او از دولت وقت ایران به سختی انتقاد می‌کند (در ایران آن زمان ارتباط عاشقانه بین همجنسان قابل قبول نبود). پوزانیاس این امر را توطئه‌ای از سوی به گفته وی «مستبدین حاکم بر ایران» می‌داند. او اینگونه استدلال می‌کند که حکام ایران خواهان آن هستند که عشق حقیقی بین حاکمان و مردم تعریف شود و از عشق متعالی که بین دو مرد تعریف می‌شود هراس دارند. دقت شود که او به رابطه عاشقانه زن و مرد که طبیعتاً در ایران نیز وجود داشت توجه خاصی ندارد.

سخنرانی اروکسی‌ماخوس

اروکسی‌ماخوس یک پزشک است و او در سخنرانی اش عشق را مفهومی بسیار جهانشمول تر تعریف می‌کند و آن را از انحصار روابط انسانی بیرون می‌کشد.

او عشق را عامل اعتدال و برقراری نظم و هماهنگی می‌داند. او مثالهایی متعدد از پزشکی، موسیقی، ورزش، کشاورزی و نظام طبیعت مطرح و تئوری خود را تشریح می‌کند. از دیدگاه او عشق نیرو و انگیزه‌ای است که افراط و تفریط را از بین می‌برد و آسایش حقیقی را به ارمغان می‌آورد. برقراری تعادل بین سرد و گرم، تلخ و شیرین، خشک و تر و غیره‌است و این به دانایی میزبان بستگی دارد که چه نوع عشقی را جذب کند تا تعادل حقیقی را برقرار کند. به بیان دیگر او نیز تئوری عشق پست و عشق متعالی را مطرح می‌کند.

به عنوان مثال تعریف او از موسیقی این است: «موسیقی، در حقیقت هنری است که عشق، خود را در قالب ریتم و هارمونی نشان می‌دهد.» و یا از دیدگاه طبیعی او طبیعت را مجموعه‌ای از تضادها و افراط و تفریط‌ها که شامل سرما و گرما، خشکی و رطوبت و... می‌پندارد و عشق در این میان عامل برقراری اعتدال است که باعث می‌شود انسان از طبیعت لذت ببرد.

سخنرانی اریستوفانس

او چنین ادعا می‌کند که در آغاز جهان به جز زن و مرد جنسی دیگری به نام نرماده هم وجود داشته‌است. ولی نهایتا نرماده از بین می‌رود و به نر و ماده تقسیم می‌شود. عامل دوپاره شدن نرماده توطئه‌ای بود که از جانب زئوس، خدای خدایان، تدارک دیده می‌شود تا قدرت بالای نرماده از بین برود. او اینگونه استدلال می‌کند که عشق نیرویی درونی است که در تمام انسانها وجود دارد و آنها را به پیدا کردن جفت گمشده با پاره تنشان تحریک می‌کند. از دیدگاه او انسان دارای اشتیاق درونی پنهانی است که تا به ذات اولیه خود بازنگردد و جفت خود را پیدا نکند آرام نخواهد شد و روی خوشی نخواهد دید.

او این استدلال را تعمیم می‌دهد و نتیجه می‌گیرد که عشق چیزی نیست جز میل به وحدت و کامل شدن.

سخنرانی آگاتون

مانند اروکسی‌ماخوس مفهومی مجرد از عشق مطرح می‌کند و با ستایشی شاعرانه، عشق را مظهر زیبایی در جهان می‌داند.

سخنرانی سقراط

سخنرانی سقراط متفاوتتر از سایرین است چون او سعی می‌کند تعریفی دقیق و فلسفی ارائه دهد و در سخنرانی او اثری از مدح و ستایش دیده نمی‌شود. به طور خلاصه تئوری سقراط به این شرح است:

۱- عشق میل است چون همیشه به همراه چیزی می‌آید که شخص آنرا ندارد مثل عشق به زیبایی، عشق به دانش و..

۲- آن چیزی که عشق آن را طلب می‌کند فاقد آن است و سعی در تصاحب آن دارد.

۳- آن چیزی که عشق آن را طلب می‌کند حتما خوب است چون باعث آسایش و راحتی می‌شود.

۴- هیچ کس چیز خوبی را بطور موقت طلب نمی‌کند و می‌خواهد برای همیشه مالک آن باشد.

۵- میل به داشتن چیزی برای همیشه، چیزی نیست جز میل به جاودانگی.

۶- «جاودانگی نسبی» با خلق اثر حاصل می‌شود. خلق اثر می‌تواند تولید مثل یا فرزند باشد و یا خلق یک اثر ماندگار ادبی یا هنری.

۷- خلق اثر یا خلاقیت در شرایطی میسر است که زمینه و محیط آن فراهم باشد که زیبایی لازمه آن است.

۸- بنابراین عشق و زیبایی در این نقطه به هم می‌رسند و باعث جاودانگی می‌شوند.

بنابراین از دیدگاه سقراط:

الف: همگان میل شدیدی به جاودانگی دارند.

ب: خلاقیت محصول میل به جاودانگی است.

سقراط برای زیبایی سلسله مراتب تعریف می‌کند: زیبایی ظاهری، زیبایی درونی و فکری، زیبایی کسب خرد و دانش و زیبایی مطلق که خرد و فلسفه نام دارد. و جاودانگی حقیقی با عشق به زیبایی مطلق حاصل می‌شود که عشق به خرد و فلسفه‌است.

سخنرانی آلسیبیادس

آلسیبیادس دوست پسر سقراط، یکی از زیباترین جوانان آتن بوده‌است. او پس از سخنرانی سقراط وارد مهمانی می‌شود. هنگام ورود او کاملا مست بوده‌است.

او در سخنرانی اش تنها به تشریح روابط عاشقانه اش با سقراط می‌پردازد. او می‌گوید از اینکه شخصیت بسیار کاریزماتیکی مثل سقراط او را برگزیده‌است بسیار خرسند است ولی در رابطه آنها جای عاشق و معشوق عوض شده‌است و او عاشق سقراط شده‌است. او از اینکه سقراط با او آمیزش جنسی نمی‌کند به وضوح گلایه می‌کند ولی اعتراف می‌کند که برداشت سقراط از عشق از توان فهم او خارج است. او به این نکته اشاره می‌کند که سقراط همیشه سعی می‌کند با او و جوانان رابطه برقرار کند و آنان را به کسب خرد و دانش برمی انگیزد.

او در سخنرانی اش تعریف بسیار رمانتیک و شاعرانه‌ای از فضایل اخلاقی سقراط به عمل می‌آورد.

پس از این سخنرانی گروهی رفتند و گروهی در خواب شدند ولی سقراط و آگاتون اریستوفانس تا بامداد به گفتگو نشستند. با آمدن پگاه آن دو تن دیگر هم به خواب رفتند و سقراط پس از شستشو از خانه بیرون رفت و اریستودموس هم که بیدار شده‌بود از پی‌اش به راه افتاد.

رسم روزگار

بـــــه گوشــت میرســــــه روزی ....که بــعــد از تــــو چــــی شد حالــم.......

چـــه جـــوری گـــریـــه میـــکـــردم...کـــه از تو دســـت ور دارم....

نــشـــد گـــریــه کنـــم پــیــشــت....نخـــواســـتم بـــد شــه رفــتارم...

نــمی خواســـتم بفــهمی تـــو.....که مـــن طاقـــت نمـــیارم.....

دلــم واســه خــودم میــسـوخت...بــرای قـــلـــب درگـــیرم.....

یـــه روز تــو خــنده هات گفتی ..تو مــی مونی و مــن مــــیرم......

سرم رو گرم میکردم....که از یادم بـــره ایــن غـــم......

ولــی بازم شــبا تا صبح...تورو تو خـــواب میدیدم....

نمیدونســتی اینارو......چرا بایـــد میــفهمیدی...

من و دیدی ولی یکبار ازم چیزی نپرســیـــدی..........