نازی
نازی ام ناز دارم گردن درازی می کنم
به غم و اندوه دنیا من که بازی می کنم
تازیان و باقیان در پشت من هستن قطار
با همه با خوش خلقی عروسک بازی می کنم
دوست های من برایم گنج و دنیای منن
در pal و msn مهمان نوازی می کنم
پنجه های از دست تیپ کردن کج مج شده است
باز هم با دوستانم شعر بازی می کنم
چند باری توبه کردم باز بازی می کنم
این کنون چند ماه دل به yahoo بسته ام
با دوستانم در pm جیز بازی می کنم
درس من اول یا آخر برایم فرقی نیست
کامپیتر را که دارم سایت بازی می کنم
دوستایم همیشه پاک و زیبابوده اند
تا جهان هست نام دوستی زنده است
وقته پیری هم یاد از جوانی می کنم
نازی ام ناز دانه ام گردن درازی می کنم
جانان