عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت
عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت

آنچه یک جوان باید بداند (دختران)

مقدمه

جوان براى درک بهتر خود و آشنایى با محیط پیرامون خویش , نیازبه راهنمایى و آگاهى دارد.او هـمـواره در حال رشد و نمو است و رشد جسمى اش بطور طبیعى , همراه با حالتها و هیجانهاى روحى و عاطفى است .جـسـم جـوان بـه شکل غیر ارادى به رشد خود ادامه مى دهدو رشد روحى و روانى وى در ارتباط مستقیم و متقابل با جسم اوست .

هـنـگـامى جریان رشد, حالت طبیعى به خود مى گیرد, که او از نظر فکرى و اعتقادى در جهت صحیح و در مسیر طبیعى برنامه هاى تکاملى نظام آفرینش قرارگیرد.بـنـابـر ایـن , جوان براى رشد روانى و سازندگى خود, نیازمند هدایت و راهنمایى مربیان صالح و خیراندیش است .از طرفى او نیازمند به فکر کردن درباره خود و رفتار و اعمال و عکس العملهاى خویش در محیط زندگى است .

او باید چگونه زیستن را بیاموزد, به خصوص زمانى که به شخصیت خود پى مى برد و کم کم خودش را پیدا مى کند که : من کیستم و در کجا هستم وچگونه باید باشم ؟ او باید پاسخ این سوالها را بیابد, تا بتواند در مسیر زندگى خود سنجیده گام بردارد و به آینده اى مطمئن و سعادتمند دست یابد.

یکى از روان پزشکان ((1))مى گوید: من در تحقیقات فراوانى که درباره علت ناراحتیهاى اشخاص انـجام داده ام , به این نتیجه رسیده ام که : این افراد دردوران کودکى و جوانى , چگونه زیستن را به خوبى فرا نگرفته اند و به اندازه کافى راهنمایى نشده اند, بسیارى از آنان در حال حاضر خود پدر و مـادرهـسـتند و داراى فرزندانى نیز هستند, ولى آنها بدون این که خودشان بخواهند و یا بدانند, ناراحتیهاى روحى و روانى خود را به فرزندان منتقل مى کنند.

جـوان بـه عـلـت این که سنش کم است و کمتر از بزرگسالان گرفتار ناملایمات زندگى شده , داراى ذهنى خام و عارى از تجربه است .اوکـمـتـر از بـزرگـتـرهـا سردو گرم روزگار را چشیده و با مشکلات و دشواریهاى کمترى در زندگى روبه رو گردیده است .

ذهـن پـاک و سـاده اش چـنـدان فرصت انحراف و آلودگى پیدا نکرده و از طرفى چون به دوران کـودکى نزدیک است , بهتر از افراد مسن مى تواندخاطره ها و حوادث دوران کودکى خود را به یاد آورد و عـلـت بـعـضـى از احـساسات و رفتار خود را بفهمد و در نتیجه , هرگاه رفتارناپسندى از خودمشاهده کرد, به آسانى آن را علت یابى کرده واصلاح نماید.

جوان هنوز قسمت بیشتر عمر خود را در پیش رو دارد.او با شناخت بهتر خود, مى تواند از بروز واکنشهاى نابهنجار در برابر پیشامدهاى زندگى , در آینده جلوگیرى نماید.

فصل اول .

جوان و دوران بلوغ .

نخستین گام

یـکـى از آگاهیهاى بسیار مهم در زندگى جوان , قبل از شناختن محیط و پدیده هاى پیرامونش , آشنایى با خود است .توجه به خویشتن و آگاهى به خود یکى از شگفتیهاى نظام آفرینش است , زیرا انسان علاوه بر علم و آگاهى به اشیا و دیگران , درباره خود آگاهى وتوجه حضورى ((2))دارد و در عین حال مى تواند تـوجـه خـود را بـه شـخصیت خویش متمرکز سازد و رفتار و کردار خود را مورد ارزیابى و تحلیل قـراردهـد, حتى بهتر از یک پدیده خارجى خود و رفتار خود را مورد مطالعه و تجربه و جستجوى علمى قرار دهد.

اطـلاعات علمى که انسان از خارج دریافت مى کند, ممکن است همراه با خطا و اشتباه باشد, ولى درباره خود خطا نمى کند.درایـن بـاره قـرآن مى فرماید: انسان نسبت به نفس خود آگاهى دارد, اگرچه (براى خطاهایش ) عذرتراشى کند ((3)).انـسـان وقـتـى باطن خویش را شناخت و اصلاح کرد, رفتارى که ازاو صادر مى گردد نیز اصلاح مى شود.

جـوان داراى این قدرت خواهد بود که در برابر موفقیتها و یا شکستهاى زندگى , خود را نبازد و با تـقـویـت ایـمان و توکل به خدا باعزمى راسخ , درحوادث به جلو گام بردارد, زیرا غرور در نتیجه موفقیت یا نومیدى در نتیجه شکست , هر دو براى وى خطرناک است .

بـنـابر این , جوان عزیز! اگر شما مى خواهید در زندگى خوشبخت و سعادتمند باشید, باید از هم اکنون خود را بررسى کنید و ببینید چه معایب ونقایصى دارید, سپس کوشش کنید که آنها را یکى پس از دیگرى برطرف نمایید.

بـایـد بـدانـیـد کـه گذشتن از مرحله کودکى و وارد شدن به دوران بلوغ و جوانى , چندان آسان نیست , بلکه این راه پر فراز و نشیب باید همراه با آگاهى و مراقبتهاى لازم طى شود.مـطـالـعـه درباره زندگى رهبران بزرگى که منشا خدماتى به انسانها بوده اند و آنان را به سوى دانش و عدالت و خداپرستى هدایت کرده اند, ما را به این نکته آگاه مى سازد که این گونه افراد از جـمله کسانى بوده اند که دوران حساس بلوغ را به سلامتى و پاکى پشت سر گذاشته و ایام جوانى را آگاهانه سپرى کرده و از قدرت جوانى شان بیشترین استفاده را نموده اند.

آنـان شـیـوه اى را بـرگـزیـده انـد کـه استعدادهایشان را در جهت کمال , شکوفا کرده و همواره وجودشان براى خود و دیگران منشا خیر و برکت بوده است .اندیشیدن و دقت کردن در زندگى دانشمندان و رهبران اجتماعى و دینى و پیامبران بزرگوار به جـوان کـمک مى کند که چگونه در موقعیتها و مراحل مختلف زندگى عمل نماید تا استعدادهاى خود را شکوفا سازد.

اما کسانى که مبدا فساد و گمراهى براى خود و دیگران گردیده اند, بیشتر افرادى بوده اند که در دوران مـهم بحرانى بلوغ , انحراف و آلودگى فراوان پیدا کرده و بکلى شخصیتشان از هم متلاشى شده است .بـنابر این عدم اطلاع و آگاهى جوان به مسائل حساس دوران بلوغ , موجب اختلال روانى و تزلزل در شخصیتش گردیده و درنهایت آینده اى مبهم وتاریک در انتظارش خواهد بود.

آینده نگرى .

شـما در آینده اوقات فراغت زیادى در پیش دارید و هر وقت , فرصت دست دهد, حق دارید از آنها استفاده نمایید, ولى چگونه , چطور و با چه هدفى ؟ کارهاى جدى و مهمى در پیش دارید, از جمله مـعاشرت با دوستان و همسالان , رفت و آمد با خویشاوندان و طرز رفتار با آنان , انتخاب رشته هاى تـحصیلى , پیدا کردن موقعیتهاى اجتماعى مناسب و موفقیت در آن ب و خلاصه روزى فرا مى رسد که باید به فکر ازدواج و تشکیل خانواده وتربیت فرزند باشید.

البته ممکن است در زندگى شما پیشامدهاى دیگرى نیز رخ دهد.(نومیدى و دلتنگى در کارها, اندوه و غم و بیمارى ب) حتما شما تاکنون طعم شکست و نومیدى را چـشـیـده اید, این نومیدى و غمها در دوران جوانى ,معمولا خیلى ناگوار است , زیرا شما این طور احـسـاس مـى کنید که تنها شما ناراحت و غمگین هستید و تصور نمى کنید که صدها انسان دیگر درزندگى خود, همواره با این ناملایمات روبه رو مى شوند.

پـیـشـامدهاى ناگوار, بطور ناگهانى و غیر منتظره در زندگى انسان رخ مى دهد, این حقیقتى اسـت کـه نمى توان منکر آن شد, ولى این پیشامدها وناگواریها در فرهنگ و جهان بینى ما معنا و مفهوم خاصى دارد و به عنوان یک حادثه گنگ و بى هدف مطرح نیست ((4)).یـک جـوان بـا ایمان , با بینش صحیحى که درباره خود و این رویدادها دارد, حوادث و رویدادهاى غیر اختیارى را, به عنوان یک پل و نردبان ترقى ووسیله آزمایش الهى ک که کمال و رشد و سعادت او در گرو آن است ک تلقى مى کند و با عبور آگاهانه از آن , آینده تابناک خود را رقم مى زند.

حـوادث و پـیـشـامـدهـایـى که در دوران حساس جوانى انسانهاى بزرگ کاز رهبران اجتماعى و مذهبى , همچون امام خمینى , شیخ انصارى , علامه طباطبایى گرفته تا دانشمندان علوم طبیعى , چـون انـیـشـتین , ادیسون , پاستور کرخ مى دهد, همه گویاى این حقیقت است که اینان با درک درسـت وبـینش صحیحى که درباره ناگواریها داشته اند, به نحو شایسته اى با آن برخورد کرده و پیروزمندانه از آن گذشته اند.

بـطـور کـلـى باید دانست که اگر ما داراى هدف و اعتقادى صحیح وعاقلانه باشیم , آن هدف در زنـدگى به ما آرامش و دلگرمى مى دهد ونیز به ما نیرومى بخشدو ما را با پشتکار زیاد وارد معرکه زنـدگـى کـرده و بـه جـلـو مـى رانـد و در پـایـان , شـادمانه با موفقیتى تمام به آن هدف دست خواهیم یافت .

واقع بینى .

متاسفانه این تمایل در بیشتر ما وجود دارد, که کسالت و تنبلى خود را نادیده گرفته و شکست در کارها را به گردن دیگران و یا پیشامدها بیندازیم ونقایص و معایب خودمان را به حساب نیاورده و در صدد برطرف کردن آن نباشیم .

تجربه نشان داده است که ما همیشه مایل هستیم کارها را آن طور که دلمان مى خواهد, ببینیم , نه آن طور که هستند.دوسـت نداریم درباره معایب و نقایص خودمان اندکى بیندیشیم , در حالى که تفکر درباره کارها و نقایص آن , موجب جلوگیرى از تکرار خطا درکارهاى بعدى ما خواهد شد و با این تلقى هر روز که از عمرمان مى گذرد, یک قدم در جهت کمال و بى نقصى به پیش مى نهیم .

بـه هـمـیـن جـهـت است که حضرت على (ع ) مى فرماید: شناخت خویش بالاترین و سودمندترین شناخت هاست ((5)).حتى شناخت آفریدگار جهان را منوط به شناخت خویش دانسته اند ((6)).

چـون تـا انـسان خود را نشناسد و انگیزه ها و خواسته هاى درونى خویش را بطور صحیحى تحلیل نـکـنـد و بـا هـدف آفـریـنـش در این جهان آشنا نگردد,نمى تواند مسائل زندگى خود را درست ارزیابى کند یا درباره آنها قضاوت صحیح داشته باشد.

مهمترین دوران زندگى

اگر شما به عنوان یک جوان درباره دوران بلوغ , که یکى از مهمترین و حساسترین دوران زندگى است , آگاهى پیدا کنید و بدانید که چه تغییراتى دروجود شما و همسالانتان رخ مى دهد, آن وقت گذشتن از این دوران بحرانى براى شما بسیار آسان خواهد بود.

مهمترین ویژگیهاى این دوران , بروز تمایلات جنسى است .ندانستن و آگاه نبودن از این مسائل , ضامن گناه نکردن وپاک ماندن نیست .اگـر جـوان بـه طـرز واقـع بینانه اى و از طریق یک منبع صلاحیت دار با مسائل کلى بلوغ و حتى مـسـائل تولید نسل , که مبدا آفرینش , آن را در موجودات عالم , اعم از انسانها و حیوانات و نباتات , جهت حفظ و بقاى نسلشان قرار داده است , بطور منطقى و طبیعى آشنا شود, امکان بروز انحراف کاهش مى یابد.

از طرفى جوان باید در این دوران حساس و بحرانى , قدر جوانى اش را بداند و افکار خود را مشغول کـنجکاویهاى ناآگاهانه و انحراف آمیز درباره مسائل جنسى ننماید, زیرا جستجوى بیش از حد در ایـن بـاره , زمـیـنـه وسـوسـه هـاى شـیـطـانـى را در وجـود وى فراهم آورده و ادامه تحصیل و زنـدگـى مـتـعـادل و طـبـیـعـى او را بـا دشـوارى و سرگردانى روبه رو مى سازد, و در نتیجه , استعدادهاى سرشار و نیروهاى شاداب جوانى را هدرمى دهد.

پدیده هاى جسمى بلوغ

ظـهور بلوغ با دگرگونیهاى فیزیولوژیکى و بیوشیمیایى در بدن شروع مى شود و وضعیت کاملا جدیدى در وجود دختران و پسران پدیدمى آورد.غده هاى مترشحه داخلى و خارجى فعال مى گردد ((7)).صفات اولیه جنسى که مربوط به اندامهاى جنسى هستند, وظیفه تولید نسل را به عهده دارند.تـغـیـیرات حاصله بر اثر فعال شدن غده هیپوفیزآدرنال (فوق کلیوى ) و گنادها (غدد جنسى ) به وجود مى آید.

ایـن دگـرگونیها سرآغاز زندگى بزرگسالى به شمار مى رود که در نظر اول شاید چندان قابل تـوجـه نـبـاشد, اما اختلاف آشکار آن با دوره کودکى ازلحاظ وضعیت ظاهرى و رفتار و حالتهاى روانى کاملا محسوس است .

حالت طبیعى رسیدن به بلوغ جنسى , براى بیشتر پسران از پانزده سالگى و براى اکثر دختران از نه سالگى آغاز مى گردد.در طى ایـن مـرحله در اکثر نوجوانان , طرح نسبتا ثابت چهره و اندامهاى بدن نمایان مى گردد و پس از آن , تغییرهاى جسمى تا پایان عمر به آرامى ادامه دارد.بطور کلى در دوره نوجوانى آنچه که بیش از همه به چشم مى خورد, بلند شدن قامت , ازدیاد وزن , رشد سریع استخوانها و ماهیچه ها مى باشد وهمزمان با آن , اعضاى داخلى بدن رشدى مشابه دارند.

از ویژگیهاى دیگر جسمى دختران جوان در این دوره , برآمدگى سینه و روییدن مو در بعضى از اعضاى بدن است ((8)).براى اولین بار مقدارى خون از او دفع مى شود که اصطلاحا به این حالت , رگل یا قاعدگى گفته مى شود ((9)).د اولـین قاعدگى : هنگام بلوغ , با تغییراتى که در بدن صورت مى گیرد, هورمونهاى محرک غدد جـنـسـى از غده هیپوفیز ترشح مى شود و تخمدانها بعد از سالها خاموشى , در این دوران شروع به ترشح استروژن و پروژسترون مى کنند.

جدار رحم نیز به ترتیب رشد مى کند و بالاخره اولین خونریزى قاعدگى رخ مى دهد.ایـن پدیده که براى دختر نوجوان سابقه اى نداشته , در صورت عدم آگاهى قبلى , مایه تعجب و یا حـتى در مواقع عدم راهنمایى صحیح و اصولى احتمالا سبب ترس و نگرانى وى مى شود, در حالى کـه بـا تـوضـیـحـات مـذکـور مـعـلـوم مـى گـردد که این پدیده , کاملا طبیعى بوده و ناشى از تغییرهاى خاص دوران بلوغ در آنان مى باشد و لذا محلى براى نگرانى و ترس وجود ندارد.

همچنین در ابتدا به علت عدم آمادگى کامل اعضاى مربوطه ممکن است خونریزیهاى قاعدگى به فواصل نامنظم و طولانى صورت گیرد که امرى طبیعى به شمار مى رود.د دردهاى قاعدگى : در جریان خونریزى قاعدگى , به علت انقباضات رحم و به منظور دفع مواد و خون موجود در داخل آن ,دردهاى خفیفى ایجاد مى شود.در بـرخـى افـراد, ایـن دردهـا بیشتر بوده و اصطلاحا دیسمنوره چحخززرذحذژش ا یا قاعدگى دردناک گفته مى شود که در صورت شدید بودن لازم است ضمن مراجعه به پزشک جهت تسکین یا تخفیف دردهاى مذکور, از داروهاى مسکن و ضداسپاسم (ح خحرذژچرژخژذآ) استفاده نمایند.

مـمـکـن اسـت بـروز ایـن خصوصیات در افراد به طور متفاوت بوده و در زمانهاى نسبتا مختلف صورت پذیرد.

پدیده هاى روحى و روانى بلوغ

بلوغ در واقع یک تغییر و تحول شدیدى است که سرتاسر وجود نوجوان را فرا مى گیرد.بـلـوغ , یـک نـوع تـولـد مجدد است , یعنى , بابلوغ , شخص دیگرى با روحیه و اختصاصات جسمى متفاوت از کودک , به وجود مى آید ((10)).در این مرحله نوجوان خواهشها و تمایلات متفاوت و متضادى دارد.از طرفى خودخواهى کودکانه با دیگر دوستى در هم مى آمیزد.با این که جوان مى خواهد با دوستان خود باشد, علاقه مند به تنهایى است .

در ایـن دوران , کـودک پـر جـنـب و جوش دیروز به جوان حساس و تاثیرپذیر امروز مبدل شده و تغییرات سریع جسمى , تاثیرهاى فراوانى درحالتهاى روحى او مى گذارد.با ظاهر شدن نیروى جنسى جوان , احساس خاصى به جنس مخالف در او پدید مى آید.او داراى روحیه اى کنجکاو و در عین حال , دچار نوعى سردرگمى است , حساس و زود رنج بوده و در مقابل رفتار دیگران به سرعت واکنش نشان مى دهد.گاهى به فکر فرو مى رود و زمانى به سخنان اطرافیان مى اندیشد, ولى به شدت از همسالان خود, الگومى پذیرد و از رفتار آنان پیروى مى کند.

از نظر رشد شخصیت , ثبات نسبى دوره قبل , دستخوش تحولى ناگهانى گردیده و رفتار خود را با انگیزه هاى درونى , تشخص طلبى واستقلال جویى ((11))بروز مى دهد.سازگارى اجتماعى او دچار آشفتگى گردیده است .نیروى متراکمى که در جوان نهفته , مى خواهد به صورتى , خود را آشکار کند.بنابر این در رفتارش اظهار هویت , مالکیت , ابراز وجود, اظهار تعلق به گروه , نمایان است .

دختر جوان در این دوره بسیار حساس و زود رنج است .هـمـیـشـه مواظب است که ببیند دیگران درباره او چه مى گویند و چه قضاوتى دارند, به همین دلیل در برابر کوچکترین نقصى که دیگران به او نسبت دهند حساس است .از جوش و لک صورت خود نگران است و از این که زیبایش نمى خوانند ناراحت مى شود.در برابر انتقادها نمى تواند خود را کنترل کند.

مى کوشد لباسش به گونه اى باشد که حتى کمترین ایرادى نتوان بر او گرفت .در برابر نیشخندها و هر کارى که سبب تحقیرش شود, به شدت واکنش و مقاومت نشان مى دهد.نـسـبـت بـه کـلـمـات مـعلم و اطرافیانش حساس است و احساس مى کند که دیگران او را درک نمى کنند.به شدت از دوستانش الگو مى پذیرد.

رقابت و چشم و همچشمى او را وادار مى کند که سعى نماید, مثل دوستانش لباس بپوشد, همانند آنان زندگى کند و وسایل زندگى خود را مانندآنان تهیه کند, حتى در این مورد پدر و مادرش را زیر فشار قرار مى دهد تا وسایل زندگى را آن طور که دوست دارد برایش مهیا کنند.دختر نوجوان به علت کمى سن , کم تجربه است .

کـمـتر منطقى فکر مى کند و بیشتر تقاضاهایش بر اساس عواطف و احساسات صورت مى گیرد, زمـانـى کـه خـواسته هایش از طرف اطرافیان و والدین بامانع روبه رو گردد, به شدت عصبانى و ناراحت مى شود.گاهى به زندگى بى علاقه مى گردد و با تحیر و سرگردانى به رویاها و تخیلات شیرین خود پناه مى برد و سعى دارد که زندگى مورد علاقه خود را دررویاهاى خویش بازسازى کند.

بـراى خود آرزوهاى شیرین تصور مى کند, در خیال خود قصرها مى سازد و خلاصه زندگى را آن طور که دوست دارد, تصور مى کند.لذا از واقعیت گریزان است و نمى خواهد منطقى فکر کند ((12)).بیشتر, وقت خود را به تماشاى برنامه ها و فیلمهاى تلویزیونى مى گذراند, بطورى که دوست دارد فـیلمهاى سینمایى هرگز قطع نشود و تا پایان شب ادامه یابدب, ازطرفى غالبا مى خواهد در جمع , مطرح شود و نقش و مسوولیتى به عهده بگیرد ((13)).هـمـواره رفتار و شخصیتش ناپایدار و در بعضى اوقات به دیگران بى اعتماد و در کارها بى حوصله است .

بـا کـمـبودهاى خود به مقابله برمى خیزد, کم کم دوره وابستگى به سر آمده , مى خواهد زندگى مستقل خود را پایه ریزى کند.اطرافیان جوان باید موقعیت وى را خوب درک کنند و با محبت با او برخورد نمایند.در این باره پیامبراکرمر به والدین و مربیان چنین مى فرمایند: به شما سفارش مى کنم که با جوانان مهربان باشید, زیرا آنان (در این هنگام ) داراى روحى لطیف هستند ((14)).

ارزش خود

مرحله بلوغ دوره خودشناسى است و معمولا جوان به خود مى آیدب این بیدارى به علت وجود تغییر و تحولاتى است که در جسم و روان وى پدیدمى آید.

او در ایـن مـرحـلـه بـیـش از هر مرحله سنى دیگرى در جستجوى خویش است , مى خواهد بداند کیست و چیست و از راز وجود خود, از لیاقتها وکفایتهاى خود سر در بیاورد, مى خواهد بداند براى چه کارى ساخته شده است .در ایـن موقعیت , دختر جوان باید ارزش وجودى خود را درک کند و به کرامت ذاتى خود ((15))

و دوران حـساس جوانى و نیز به عظمت مقام خود که در سایه عبادت و پرهیزکارى حاصل مى شود, آگـاه شـود, بـدانـد کـه فـردى مهم و ارزشمند است و حق ندارد خود را کوچک بشمارد و نباید تحقیرهارا بپذیرد.او بـایـد بـدانـد که سرمایه بزرگى و عظمتش در ایمان و تقوا و عفت و پاکدامنى است و آن را از دست ندهد.

در مسیرى گام برندارد که ایمانش به خطر افتد و یا شرف و عفتش لکه دار شود.او حـق نـدارد خـود را بـازیـچه مد و آرایش و طرز تصور دیگران قرار دهد و موجبات ذلت خود و سرگرمى بى خبران و بى خردان را فراهم سازد.باید اعتماد به نفس داشته باشد و مسوولیت بپذیرد.

رشد ذهنى و عقلى جوان

در ایـن دوره جـوان رشد ذهنى بیشترى پیدا مى کند, از لحاظ ابزار ذهنى به حداکثر تحول عقلى خود مى رسد و مى تواند کاملا عملیات ذهنى راانجام دهد.آنچه یک بزرگسال را از یک نوجوان , متمایز مى کند, مساله کم و بیش بودن تجربه است .او به خوبى مى تواند قضایاى منطقى را دریابد و خوب و بد را از هم تمیز دهد.مى تواند به سادگى در مورد کارهایش استدلال کند, زیرا نوعى هماهنگى بین تواناییهاى ذهنى و عملى او به وجود آمده است .

استعدادهایش از حالت عمومى , براساس رغبتها و ذوقهایش , جهت گیرى خاص پیدا مى کند و به یکى از کارها و یا فعالیتهاى فنى و هنرى وب علاقه مندمى شود.داراى قـدرت تـفـکـر گـردیده و مى خواهد خود را از قید واقعیتهاى محسوس و ملموس دوران کودکى رها سازد.مـمـکـن است در بعضى از مسائل شک کند, ولى او مى خواهد باورها و اعتقادهاى خود را دوباره , بازسازى کند و آنها را از روى استدلال و دلیل قبول کند.

بـه هـمـیـن جـهت مکتب اسلام , در دوران بلوغ و تکلیف از جوان خواسته است که عقاید اسلامى والـدیـن را به صورت تقلیدى نپذیرد, بلکه اصول اعتقادى را خود با استدلال منطقى یاد بگیرد, تا در اعماق جانش نفوذ کند و در حوادث و پیشامدها براى او شک و تردید حاصل نشود.

در ایـن مـرحـله از زندگى , او باید بداند که زندگى , فقط در خورد و خوراک خلاصه نمى شود و دیـگـر نباید همچون دوران کودکى به دنبال لذت جویى و لذت گرایى باشد, بلکه هدفى عالى در زنـدگـى وجـود دارد که باید آن را تعقیب کند و در مسیر کمال , حرکت نموده و چگونه زیستن رابـیاموزد و با رهنمود گرفتن از زندگى پیشوایان , به خصوص حضرت زهرا ى خطوط زندگى خویش را ترسیم نماید.

ظهور هویت من در جوان

جوان در دوره نوجوانى با بحران فوق العاده اى روبه رو مى شود, که از سه محور, او را محاصره کرده است :

بحران بیولوژیکى , بحران روحى کروانى , بحران اجتماعى .

در بحران بیولوژیکى , بدن جوان تغییرات قابل ملاحظه اى پیدامى کند که با تحریکات جنسى , توام است .در وهله اول , جوان باید خود را با این تحولها و تغییرهاى جدید جسمى و جنسى سازگارى دهد.در بـحـران اجـتـمـاعى , جوان در ارتباط با محیط اجتماعى اش , به صورت شرکت در فعالیتهاى جـمـعـى و اظـهـار تـعلق به گروه و عضویت در آن به نحوى , نیازهاى اجتماعى خود را برطرف مى سازد.

مساله مهم بحران روحى ک روانى , یافتن هویت خود است .او تـا بـه حـال تـصـویـر درست و روشنى از خود نداشته , ولى کم کم خود را به صورت یک وجود نوظهور, کشف مى کند.او باید هویت دوره هاى قبلى زندگانى اش را با وضعیت کنونى و جدیدش , پیوند دهد.در این جاست که هویت فردى اش شکل مى گیرد.

حـالـتـهـایى را در خود احساس مى کند, به خصوص گاهى که تنها مى شود به خود مى اندیشد و سـوالهایى نظیر این که : من کیستم ؟ جهان پیرامون من چیست ؟ رابطه من با جهان , چگونه است ؟ مـن کـجـاى عـالـم هـسـتـم ؟ هـدف من چیست ؟ من چگونه باید باشم ؟ همه این پرسشها بر اثر بروزشخصیت و آگاهى به خود براى جوان پیش مى آید و او را دچار یک نوع نگرانى و سرگردانى مى نماید.

جـوان , در جـسـتـجـوى شخصیت خود, به این نتیجه مى رسد که باید تشخیص دهد, براى او چه چـیـزهایى مهم و چه کارهایى ارزشمند است ؟همچنین او در پى به دست آوردن معیارهایى است کـه بـتـوانـد بـراسـاس آن مـعـیـارها, رفتار خود و دیگران را مورد قضاوت و ارزشیابى صحیحى قراردهد ((16)).

ایـن جـسـتـجـوى ذهـنى , اگر مسیر طبیعى اش را طى کند و بر اساس بینشى صحیح , پاسخى مـنـطقى دریافت دارد, شخصیت فردى و اجتماعى اودرست شکل مى گیرد و احساس اعتماد به نفس در وى قوت مى یابد.

در ایـن مـرحـلـه است که نقش سازنده و حیاتى دین در توجه دادن وى به سوى مبدا کمال و در پـرورش روح و روان و سـازمـانـدهى شخصیت جوان آشکار مى گردد, زیرا به پرسشهاى عمیق و ظاهرا ساده که از ضمیر ناخودآگاه جوان سرچشمه یافته و بعضا در ذهنش طرح مى گردد, پاسخ داده مـى شـود و بـه قلبش ثبات و آرامش بیشترى مى بخشد و او را از سرگردانى روحى و روانى نجات مى دهد.

در ایـن صـورت اسـت کـه شـخـصـیـت جـوان شـکل گرفته و جهت مى یابد و با الگوگیرى از شخصیتهاى بزرگ پیشوایان دینى , اراده اش قوى مى گردد,بطورى که با همتى بلند, بزرگترین نیروى دوران زندگى خویش را در راه سازندگى خود و دیگران به کار مى اندازد.

ترس در جوان

تجربه ها و تحقیقات نشان داده است که اغلب ترسهاى موهوم و بى پایه دوران کودکى (مانند: ترس از تاریکى و تنهایى و حیوانات و) در دوره جوانى از بین رفته و جاى خود را به ترسهاى جدیدى که مخصوص این دوره است مى دهند.ترسهاى دوره جوانى و نوجوانى معمولا به عدم انجام کارهاى مدرسه اى , احساس نقص و ناتوانى و زیاده روى در اثبات مقام و موقعیت اجتماعى ,مربوط مى شوند.

مـمـکن است گفتگوى میان دوستان و یا خویشاوندان و یا مطالعه بعضى از موضوعات یا شنیدن خبرهایى از رسانه ها, اضطراب و پریشانى نوجوان راتحریک کند.او در هـراس است که مبادا در امتحانها موفق نشود و یا در آینده با شکست روبه رو شود و از عهده انجام تکالیف مدرسه به خوبى بر نیاید و موردتحقیر و سرزنش قرار گیرد.مى ترسد موقعیت او در کلاس درس , متزلزل شده و مورد تمسخر آموزگار و همکلاسیهایش قرار گیرد و در آن هنگام , قادر به پاسخگویى نباشد.

از طـرفـى نوجوان به همان اندازه که دوست دارد مستقل و دور از والدین زندگى کند, به همان مـیزان به آنان علاقه مند ووابسته است , مثلا, ترس ووحشتى او را فرا مى گیرد که مبادا والدین او بـیـمـار شـده و یا مصیبتى برایشان پیش آید و یا یکى از آنان را ازدست بدهد, همچنین گاهى به لـحـاظوضـعیت اقتصادى و مالى خانواده در نگرانى بسر مى برد, که مبادا فقر و بى چیزى به آنان روى آورد و نـیـز گاهى از وضعیت سلامتى خود و بیمارشدن , بیمناک است

و یا از این که نتواند شـغـلـى بـه دسـت آورد, یا عهده دار مسوولیت و کارى در آینده بشود, هراس دارد و نیز از جهت اجـتـمـاعـى مـواظـب اسـت که به حیثیت اجتماعى و اخلاقى اش لطمه اى وارد نشود, درچنین شرایطى از روبه رو شدن با واقعیتها, دورى مى جوید و از کفایت خود, نگران ب .

بنابر این , ترس و اضطراب از آینده اى مجهول , کمرویى و گریز از موقعیتهاى زندگى , پریشانى و افـسـردگـى بـه خـاطر غوطه ور شدن در ناراحتیهاى گذشته , همه و همه , شخصیت نوجوان را متزلزل و او را دچار نگرانیهاى روحى و روانى مى کند.

در ایـن زمان و موقعیت است که جوان نیازمند یک پایگاه امن فکرى و محل اتکاى روحى مطمئن مى باشد, تا این که قلب او را از دلهره و اضطراب درباره آینده و هراس و نگرانى در مورد زمان حال , باز داشته و براى ادامه زندگى به او آرامش ببخشد.

در چـنین شرایطى یاد خدا مایه آرامش دل جوان مى گردد و با صفاى باطنى که دارد و گرایش مذهبى که در فطرتش نهفته است , نقطه امید را درقلبش روشن مى سازد و اضطراب روانى اش را کاهش مى دهد.

تجربه نشان داده است , جوانانى که به خدا ایمان داشته و در حوادث زندگى به او توکل مى کنند, تـرس و اضطراب به دلشان راه نمى یابد و همواره در صحنه هاى زندگى با عزمى راسخ و اراده اى پـولادیـن در بـرابـر حـوادث , پـایدارى نشان مى دهند, بطورى که اطرافیان را شیفته شجاعت و ابتکارخود کرده و به شگفتى وامى دارند.

صـحـنـه هـاى جـنـگ در سالهاى اخیر, ذخیره ذیقیمتى از این تجربه ها است , که چگونه جوانان , روحـیـه سـلـحشورى را در خانه و خانواده تقویت مى کردند, بطورى که یک نوجوان تازه بالغ در جـبـهـه نـبـرد, بـدون سـلاح , چـنـدین نفر از افراد دشمن را به اسارت در آورده و آنان را تا مرز اردوگاه خود, یک تنه آورده و تحویل نیروهاى خودى مى داد.

خشم در جوان

در جـوان , خشم یک حالت تهاجمى و دفاعى است که هرگاه منافع و مصالح شخصى اش به خطر افتد, یا مانعى در رسیدنش به هدف پیش آید و یادر انجام کارى ناتوان باشد, در او ظاهر مى گردد.

واکـنشهاى خشم در نوجوان بسیار متفاوت است , به خصوص در اوایل بلوغ , در عده اى به صورت تـمـرد و سـرپـیچى و در برخى به صورت داد وفریاد کشیدن و در عده اى دیگر به صورت سکوت هـمـراه بـا اخـم و گـوشه گیرى و افسردگى نمایان مى شود, زمانى به صورت عکس العملهاى تکرارى از قبیل : کوبیدن پا به زمین ویادر را به دیوار زدن , ظاهر مى گردد.

مـدت زمـان خـشـم در نـوجـوان بیش از کودکان است و عوامل محرک خشم در نوجوان گاهى چـیـزهـایى است که از آن محروم مى شود و بین او وآرزوهایش فاصله مى افتد و یا از خواسته هاى آنـى اش جـلوگیرى مى شود, مثلا, مى خواهد بخوابد, مانع خوابیدن او مى شوند و یا او را از خواب بـیـدارمـى کـنـنـد و یـا دسـت بـه کارى مى زند, اما از انجام آن ناتوان است و یا زمانى که خود و خانواده اش مظلوم واقع مى شوند و یا وقتى که اطرافیان به اشیا ووسایل او دست درازى مى کنند.

گـاهـى خـشـم متاثر از عوامل طبیعى است , مثل (تغییر) هواى خیلى سرد و یا حرارت سوزان و طوفان , گاهى هم خشم در مقابل رفتار والدین , پدیدمى آید.جـوان در تـمـام این حالتها باید خونسردى خود را حفظ کند و سعى نماید تعادل خود را از دست نـدهـد و قبل از هر عمل یا عکس العملى که مى خواهد انجام دهد, عاقلانه بیندیشد, چرا که میدان دادن به غضب , انسان را در زندگى کم کم به یک حالت حساسیت عصبى مى کشاند, در این هنگام , عقل رو به ضعف مى گراید.

افـراط در خشم و غضب موجب مى شود که شخص , مبتلا به نوعى جنون گردد و هر عملى را که عقل , مجاز نمى داند از او صادر شود.پیامبر اکرمر فرمود: غضب , ایمان را فاسد مى گرداند, همچنانکه سرکه , عسل را ((17)).و نـیـز از امـام صـادق (ع ) نـقل گردیده است که درباره غضب فرمود: کلید هر شر و بدى , خشم است ((18)).

جـوان در رابـطه با والدین و دوستان و زیردستان خود, باید خشم خود را کنترل کند, اما هنگامى کـه مـى بـیـند حقى ناحق مى شود, دیگر نباید دم فروبندد, بلکه در این صورت باید خشم خود را بطور طبیعى و معقول اظهار نماید و از حق دفاع کند, ولى از جاده عدالت و اعتدال خارج نشود.در مـورد پیامبر بزرگ اسلام نقل گردیده است که او به خاطر دنیا خشمگین نمى شد, اما هرگاه پاى حق به میان مى آمد و حقى ناحق مى شد,غضبناک مى گردید و احدى را نمى شناخت و آرام و قرار نمى گرفت تا این که حق را به حقدار برگرداند و ستم را از ستمدیده برطرف نماید ((19)).

محبت

مـحـبـت و دوستى یکى از عواطف بسیار مهم و با ارزش در جوان است , به خصوص که در دوران بلوغ شدید بوده و مى توان آن را یکى از ویژگیهاى این دوران دانست .احـسـاس دوسـتـى و ابراز محبت به دیگران , همسالان و بزرگترها, نشانگر یکى دیگر از نیازهاى طبیعى اوست .هنگام بلوغ , محبت و دوستى در جوان به جنس مخالف هم پدیدمى آید.این کشش نشانه اى از رحمت الهى است که خداوند براى استوارى نظام خانواده و گزینش همسر در آینده براى او تدارک دیده است .

در حقیقت این احساس محبت یکى از اساسى ترین شالوده هاى نظام خانواده در روابط اجتماعى او در آینده به شمار خواهد آمد و بناى استوارزندگى خانوادگى او را در آتیه تشکیل خواهد داد.

خـداونـد در قرآن مى فرماید: و از نشانه هاى قدرت الهى , این است که براى شما از جنس خودتان همسرى بیافرید تا این که در کنار او آرامش یابید وبین شما رحمت و محبت , جارى کرد ((20)).

احکام دوران بلوغ

بنا به نظر مراجع دینى , دختر بعد از تمام شدن نه سال قمرى ((21))وپسر پس از اتمام پانزده سال قمرى بالغ مى شود.کسى که به حد بلوغ رسیده , نماز و روزه بر او واجب مى شود و باید براى انجام احکام شرعى مورد احتیاج خود از مجتهد جامع الشرایط تقلیدکند.علایم رشد و بلوغ , اختصاص به انسان ندارد, بلکه آفریدگار جهان در همه موجودات عالم , اعم از انسان , حیوان و نبات , به نحوى خاص , این پدیده شگفت انگیز را قرارداده است که پس از چندى در آنها استعداد بارورى و تولید مثل , بطور طبیعى نمایان مى گردد.

در انسان , این علامت در دخترنوجوان به صورت رگل (حیض ) ظاهر مى شود.انـسـان , اشـرف مـخلوقات است و این حالت حیض در او آیت و نشانه اى است ازقدرت پروردگار بزرگ که دختر جوان باید با آن آشنا گردد,احکام آن را بداند و رعایت نماید.تـوضـیـح مـطـلـب بـه ایـن ترتیب است که دختر هنگامى که به سن بلوغ مى رسد, زمانى برایش فرامى رسد که احساس مى کند مقدارى خون با کمى سوزش از او خارج مى شود ((22)).

او نـبـایـد از ایـن واقـعـه نـگـران باشد, چرا که خداوند متعال با ایجاد دستگاه جنسى در جسم او کبـمنظور بقا نسل ک و بروز آن در دوران جوانى و بلوغ ,مى خواهد نوید آمادگى مادر شدن را که ارزشى بس بزرگ است به او بدهد.در این زمان است که پا به عرصه تکلیف مى گذارد و احکام الهى بر وى جارى مى گردد.او باید پس از اتمام دوران حیض ((23))که معمولا مدت آن 6 یا 7 روز است غسل نماید, حتى اگر در آخر وقت نماز, از خون , پاک شد بلافاصله باید غسل کند و نماز بخواند.

انجام غسل با احکامى که وارد شده , موجب پاکى جسم و صفاى روحى او مى شود.در هـنـگـام غسل , مستحب است بگوید: اللهم طهرنى و طهر قلبى ((24))که به او آرامش خاصى مى بخشد.در ایـن هـنـگـام , نـمـاز و تـمـامى احکامى که براى بزرگسالان واجب گردیده , بر او نیز واجب مى شود ((25)).

جـوان ایـنـک وارد مـرحله جدیدى از زندگانى اش شده ودر پیشگاه حضرت حق , مقام و منزلت ویژه اى دارد, وى مورد خطاب آفریدگار جهان واقع شده و باید پاسخگوى اعمال خود باشد ((26)).

او در ایـن مـرحـلـه از زنـدگانى خود, باید بداند که تمام اعمال , حرکات , رفتار و گفتار و حتى تـصـوراتـش تحت محاسبه الهى قرارمى گیرد و اگر خود رادر معرض هدایت مبدا آفرینش و در مـسـیـر قـانـون الهى قرار دهد و هماهنگ با برنامه هاى نظام خلقت عمل کند, هر روز که از عمر گرانقدر اومى گذرد, یک قدم به سوى کمال و سعادت جاودانى , نزدیک مى شود.

او باید قدر گوهر جوانى خود را بداند و این مرحله حساس و پرفراز و نشیب زندگى را خوب درک کند.مواره خود را در محضر خداوند, حاضر و ناظر بیند و در نمازش از او یارى جوید و دعاکند ((27))تـا بـتواند در برابر همه مسایل و مشکلاتى که درآینده برایش پیش مى آید, پایدارى نشان دهد و بر همه آنها غلبه یابد.

اهمیت دوران بلوغ از دیدگاه اسلام

از نظر اسلام , این قسمت از زندگى انسان , بسیار اهمیت دارد ((28)).در این دوران است که بناى اساسى شخصیت فردى و اجتماعى جوان پایه ریزى مى شود.

روش تـربـیـتـى اسـلام بر این امر تاکید دارد که جوان این دوران را با معرفت و پاکى سپرى کند, چـکراکـه : در جـوانـى پاک بودن شیوه پیغمبرى است ورنه هرگبرى به پیرى مى شود پرهیزگار ((29)).در این دوران حساس , جوان واقعا نمى داند چه کند و چه چیزى در وجود او دارد اتفاق مى افتد.تـغییرات عمومى بدن و تاثیرات روانى , آن چنان سریع و همه جانبه است که او را دچار تشویش و نگرانى مى کند و برخوردها و ارتباطهاى او را بااطرافیان و خانواده اش دچار مشکل مى سازد.

از این رو در این زمان است که او شدیدا نیاز به محبت دارد و در پى یافتن یک نقطه اتکاى روانى و روحـى است و دوست دارد, دیگران به شخصیتش احترام بگذارند و او را مورد توجه قرار داده و به حساب آورند.بـه هـمـیـن مـنـاسبت است که پیامبر اسلامر ضمن بیان مراحل تربیت , هفت سال سوم زندگى مـقـدمـاتـى انـسـان کـه هـمان دوران بلوغ و جوانى است ک ((30))

والدین و مربیان را سفارش مـى فـرمـایـند که , در این سنین به جوان به عنوان یک شخصیت بزرگسال بنگرند و به او اعتماد نموده و درکارها با وى مشورت کنند, در زندگى , نظر او را دخالت داده و به او مسوولیت بدهند تا شخصیتش شکوفا گردد.جـوان در این مرحله خود را همردیف با سایر اعضاى خانواده مى پندارد و انتظار دارد که از احترام متقابل , برخوردار باشد, از این رو پیامبر اکرمرفرمود: من به تمام شما مسلمانان , توصیه مى کنم که نسبت به جوانان با نیکى و نیکوکارى رفتار کنید و به شخصیت آنان احترام بگذارید ((31)).

در اسلام به جوان شخصیت داده شده و تاریخ اسلام , گویاى این مطلب است .پیامبر بزرگوار اسلام در آخرین لحظه هاى عمر خویش فرماندهى سپاه عظیمى را که مى خواست به کشور روم اعزام کند, به عهده جوانى به نام اسامه بن زید قرار مى دهد.

خوشگل ترین زن سینما

به نظر شما خوشگل ترین زن سینما و تلویزیون ایران کدامیک از افراد زیر 

می باشد؟؟؟ 

 

مریم کاویانی

یکتا ناصر

لعیا زنگنه

 لیلا اوتادی

زهرا امیر ابراهیمی

مهناز افشار

کتایون ریاحی

هدیه تهرانی

آزاده صمدی

آرام جعفری

الناز شاکردوست

 آناهیتا همتی

باران کوثری

بهنوش بختیاری

زیبا بروفه

لاله اسکندری

مریلا زارعی

الهام حمیدی

پرستو صالحی

گلشیفته فراهانی

هانیه توسلی

کمند امیر سلیمانی

نیوشا ضیغمی 

نگار فروزنده

نیکی کریمی

بهنوش طباطبایی

شقایق فراهانی

رعنا آزادی ور

شیلا خداداد

ترانه علیدوستی

آناهیتا نعمتی

مهتاب کرامتی

 

لیلا حاتمی 

 

سارا خوئینی ها

  

حدیث فولادوند 

 

پانته آ بهرام 

 

مهراوه شریفی نیا  

پگاه آهنگرانی

الیزابت امینی

چکامه چمن ماه

 

بیتا سحرخیز 

 

شبنم قلی خانی 

 

 

نظر یادت نره