یه پسر نابینا بود که یه دوست دختر داشت. دوست دخترش رو خیلی دوست
داشت . همیشه میگفت اگه من دو تا چشم داشتم تا ابد با تو میموندم. یه روز
یکی پیدا شد و چشماشو به پسرک داد . پسرک تونست دوست دخترش رو ببینه .
ولی دید دوست دخترش نابیناست . گفت من نمیتونم با تو بمونم . دخترک گفت
باشه اما مواظب چشمهایم باش!!