عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت
عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت

اما شاید....

تو تنها کسی هستی که نوشته هایم را به اجبار نمی خوانی

 و هیچ گاه دست های تهی ام را به به رخم نمی کشی.

 صورتم را نمی بینی تا از دیدن چشم های نمدارم دلزده شوی و پاهایم

را که از دویدن در پی محبت بی جان شده اند به تمسخر نمی گیری.

اما شاید...اما شاید تو هم مثل تمام آنهایی

 که با زبان گرمشان سردی قلب های زمستانی شان

را پنهان کرده اند , همرنگ سنگین ترین دل

 دنیا شده باشی و پشت نگاهی مهربان پنهان

نظرات 2 + ارسال نظر
ملودی پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 16:14

یالاه.چه عجب !!!! همه چیو فراموش کردی؟شنیده بودم زندگی سخته.نمیدونستم تا این حد!!

ملودی پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 16:18

در تمام لحظه هایم هیچکس خلوت تنهاییم را حس نکرد.
اسمان غم گرفت هیچکس برکه ی طوفانی ام را حس نکرد.
انکه سامان غزلهایم ازوست.بی سرو سامانیم را حس نکرد....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد