عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت
عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت

گریه می کنم

سهم تو را همیشه جداگریه می کنم

سر روی زانوان خدا گریه می کنم

افسا نه های کودکیم کو؟ که اینچنین

بر گور مرد خاطره ها گریه می کنم

ما هر دو آشنای ضریح محبتیم

بر صحن پاک غربت ما گریه می کنم

گفتید : مرد و گریه مگر جمع می شوند

از خویش رسته در تورها گریه می کنم

باران چشمهای زمین نیز دیدنی, است

از آسمان فرود بیا , گریه می کنم

تا این کویر پر شود از بوته گریه ها

من ابر چشمهای تو را گریه می کنم

شد خزان گلشن

شد خزان گلشن آشنایی باز هم آتش به جان زد جدایی عمر من ای گل. طی شد بهر تو وز تو ندیدم جز بد عهدی و بی وفایی با تو وفا کردم تا به تنم جان بود عشق و وفاداری با تو چه دارد سود آفت خرمن مهر و وفایی نوگل گلشن جور و جفایی از دل سنگت...آه ، دلم از غم خونین است روش بختم این است ،از جام غم مستم دشمن می پرستم ، تا هستم تو و مست ازمی به چمن چون گل خندان از مستی بر گریه من با دگران در گلشن نوشی می من ز فراقت ناله کنم تا کی؟ تو و این چون ناله کشیدن ها من و گل چون جامه دریدنها ز رقیبان خواری دیدنها دلم از غم خون کردی جه بگویم چون کردی دردم افزون کردی برو ای از مهر و وفا عاری برو ای عاری ز وفاداری که شکستی چون زلفت عهد مرا دریغ و درد از عمرم که در وفایت شد طی ستم به یاران تا چند جفا به عاشق تا کی؟ نمی کنی ای گل یکدم یادم که همچو اشک از چشمت افتادم گرچه ز محنت خوارم کردی با غم و حسرت یارم کردی مهر تو دارم باز بکن ای گل با من هرچه توانی ناز کز عشقت میسوزم باز

نبــرد رستم و جومونگ

نبــرد رستم و جومونگ


با اینکه جومونگ و دار و دستش دیر زمانی بود که از این مملکت رخت بربسته بودند و خبری ازشون نبود، کم و بیش می دیدیم که سی دی دی وی دی های جومونگ داره تو دست و بال یه عده جومونگیسم می چرخه. البته کسی هم مانع رونق بازار این اسطوره ی چشم بادومی ها نشد ولی از اونجا که میگن دست بالای دست بسیاره، اخیرا در خبرها آمده است که پس از پخش سریال "افسانه جومونگ" و استقبال فراوان بینندگان ایرانی (منظور همون جومونگیسم هاست) از این مجموعه خارجی (کره ای الاصل) برای مدتی پخش سریال‌های کره‌ای از تلویزیون ایران متوقف بود (خب الحمدلله) که با پخش "امپراطوری بادها" (همون سری دوم جومونگ یا نوه جومونگ خودمون) که ادامه سریال "افسانه جومونگ" محسوب می‌شود، (اونم با 36 قسمت) بار دیگر این روند در تلویزیون ایران از سر گرفته می‌شود (خدا بخیر کنه) یعنی جومونگیسم ها اینقدر آه و ناله کردند تا با وساطت صدا و سیما و مسئولین ذیربط شبکه 3 دوباره جناب جومونگ برگشت تا در جمعه های هر هفته شاهزاده موهیول و شاهزاده یئون و شاهزاده دو جین و تسو و یوری و هیاپ و یئو و ملکه میو و سوریو و نالگا و گوچو ، بشن مایه ی دلخوشی جومونگیسم های پرو پا قرص این مملکت ...

خب، باز هم گلی به جمال این جومونگیسم ها که اینقدر دعاشون زود مستجاب شد حتما هم که اولین قسمتش رو دیروز (20 فروردین) دیدند و از پخش مکرر تکرارهاش هم اصلا جای نگرانی نیست!
ولی یادم افتاد که این شعر (که چه عرض کنم شاید هم معر) رو براتون بگذارم چون چیزی تو سبک و مایه های "رزم رستم و اسفندیار" سروده شده که ضمن اینکه نمیدونم شاعر باذوقش کیه ولی یاد رستم و شاهنامه رو که مطمئن نیستم، ولی اقلا خاطرات جومونگ رو دوباره زنده می کنه و علاوه بر اینکه دل تمام جومونگیسم ها رو بذوق میاره امیدوارم برای شماها هم جالب باشه ... البته آخرش کمی آنتى فمنیستیه ولی مطمئنم خانمهای محترم گروه بخاطر طنز بودن، قضیه رو زیاد جدی نمیگیرن


کنون رزم جومونگ و رستم شنو، دگرها شنیدستی این هم شنو


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

به رستم چنین گفت اون جومونگ!
ندارم ز امثال تو هیچ باک
که گر گنده ای من ز تو برترم
اگر تو یلی من ز تو یلترم
رستم انگار بهش برخورد، یهو قاطی کرد و گفت:
منم مرد مردان ایران زمین
ز مادر نزادست چون من چنین
تو ای جوجه با این قد و هیکلت
برو تا نخورده است گرز بر سرت
جومونگ چشماشو اونطوری گشاد کرد و گفت:
تو را هیچ کس بین ایرانیان
نمی داندت چیست نام و نشان
ولی نام جومونگ و سوسانو را
همه میشناسند در هر مکان
تو جز گنده بودن به چی دلخوشی
بیا عکس من را به پوستر ببین
ببین تی وی ات را که من سوژشم
ببین حال میدن در جراید به من
منم سانگ ایل گوکه نامدار
ز من گنده تر نامده در جهان
تو در پیش من مور هم نیستی
کانال 3 رو دیدی؟ کور که نیستی
در اینحال رستم پهلوان، لوتی نباخت و شروع به رجز خوانی کرد:
چنین گفت رستم به این مرد جنگ
جومونگا ! تویی دشمنم بی درنـگ
چنان بر تنت کـــوبم ایـــن نعلبکی
که دیگر نخواهی تو سوپ، آبــکی
مگـــر تو نـــدانی که مـن کیستم؟
من آن (تسو) سوسولت! نیستم
منم رستم، آن شیر ایــران زمین
(بویو) کوچک است در نگاهم همین
بعد از رجز خوانی رستم پهلوان، جومونگ از پشت تپه ای که آنجا پنهان شده بود آمد:
جومونگ آمد از پشت تل سیاه
کنارش(یوها) مــادر بی گنـاه!
بگفت:هین! منم آن جومونگ رشید
هم اینک صدایت به گوشــم رسید
(سوسانو) هماره بود همسرم
دهــم من به فرمان او این سرم
چون او گفته با تو نجنگم رواست
دگر هر چه گویم به او بر هواست!
و بعد از حرفهای جومونگ درد دل رستم آغاز گردید:
و این شد که رستم سخن تازه کرد
که حرف دلش گفت (پس کو نبرد؟!)
بگفت ای جومونگا که حرف دل است
که زن ها گـــرفتند اوضــاع به دست
که ما پهلوانیم و این است حالمان
که دادار باید رسد بر دل این و آن!
و اینچنین شد که دو پهلوان همدیگر را در آغوش گرفتند و بر حال خود گریه سر دادند:
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهــــــاران
کز سنگ ناله خیزد بر حال ما جوانان

امان از درد دوری

تو اونجاومن اینجا امان از درد دوریمن ماندم و رویاها نه شوق ونه سروری
امان ازدرد دوری امان ازدرد دوری
دوراز تو من ندارم نه شورو نه غروری
تاکی خدای عالم تاکی غم صبوری
امان ازدرد دوری امان ازدرد دوری
هجرت اجباری اگه از تو جدا کرده منو
خیال نکن که لحظه ای عشقت رها کرده منو
همش به خودامید میدم به طفل دل نویدمیدم
می گم تموم شدحادثه فصل رهایی می رسه
امان امان امان ازدرد دوری امان ازدرد دوری
دورازتو نالة غمت در دل من شکفته
اشکام غمامو به همه دونه به دونه گفته
خدامی دونه بی تومن یک روزخوش ندیدم
گریه کرده هر کسی که قصه امو شنفته
امان امان امان ازدرد دوری امان ازدرد دوری  

 

 

یادت میاد؟؟؟؟

 

لحظه ی خداحافظی به سینه ام فشردمت
اشک چشمام جاری شد دست خدا سپردمت
دل من راضی نبود به این جدایی نازنین
عزیزم منو ببخش اگه یه وقت ازردمت
گفتی به من غصه نخور میرم و بر میگردم
همسفر پرستو ها میشم و بر میگردم
گفتی تو هم مثل خودم غمگینی از جدایی
گفتی تا چشم هم بزنی میرم و بر میگردم
عزیز رفته سفر کی بر میگردی
چشمونم مونده به در کی بر میگردی
رفتی و رفت از چشام نور دو دیده
ای ز حالم بی خبر کی بر میگردی  

یکی تو فکر عشقه یکی تو فکر یاره

یکی تو فکر عشقه یکی تو فکر یاره
یکی همیشه مست ویکی منم که بی تو بی قراره
یکی منم که بی تو بی قراره

یکی رسید به یارش یکی در انتظارش
یکی داره می خنده به روزگاری که وفا نداره
به روزگاری که وفا نداره

دلم می خواد که امشب امشب پر ستاره
بهت بگم عزیزم عاشقتم دوباره باز دوباره باز دوباره

می گیرم دست تو رو که بگم عزیز من
دیگه تو دفتر دل اسم عشقو خط نزن

هرکسی عشق شناخت یه گل شقایقه
بخون از ترانه هام واسه هر کی عاشقه
واسه هر کی عاشقه

دلم می خواد که امشب امشب پر ستاره
بهت بگم عزیزم عاشقتم دوباره باز دوباره باز دوباره

از تو ندارم من گله

از تو ندارم من گله
حکایت من از دله
نمی دونم چکار کنم
با این دل بی حوصله
هر چه به گوشش می خونم
که عاشقی بی حاصله
به من میگه بی عشق برام
زندگی کردن مشکله
اگه هزار دیوونه عاقل بشه
محاله این دل واس ما دل بشه
اگه هزار دیوونه عاقل بشه
محاله این دل واس ما دل بشه
یه روز میگه بلا می خوام
عاشقی از خدا می خوام
یه روز بهونه می گیره
که درد بی دوا می خوام
نمی دونم کجا برم بی محرم و بی آشنا
با این دل سر به هوا که سر نمی شناسه ز پا
اگه هزار دیوونه عاقل بشه
محاله این دل واس ما دل بشه
اگه هزار دیوون عاقل بشه
محاله این دل واس ما دل بشه
از تو ندارم من گله
حکایت من از دله
نمی دونم چکار کنم
با این دل بی حوصله
هر چه به گوشش می خونم
که عاشقی بی حاصله
به من می گه بی عشق برام
زندگی کردن مشکله
اگه هزار دیوونه عاقل بشه
محاله این دل واس ما دل بشه
اگه هزار دیوونه عاقل بشه
محاله این دل واس ما دل بشه
یه روز میگه بلا می خوام
عاشقی از خدا می خوام
یه روز بهونه می گیره
که درد بی دوا می خوام
نمی دونم کجا برم بی محرم و بی آشنا
با این دل سر به هواکه سر نمی شناسه ز پا
اگه هزار دیوونه عاقل بشه
محاله این دل واس ما دل بشه
اگه هزار دیوونه عاقل بشه
محاله این دل واس ما دل بشه
اگه هزار دیوونه عاقل بشه
محاله این دل واس ما دل بشه
اگه هزار دیوونه عاقل بشه
محاله این دل واس ما دل بشه

رقیبم

اگه بدونم به رقیبم دل خود باختی وای وای بین منو قلب خودت فاصله انداختی وای وای اگه بدونم که دوومی نداره خواستنت با این همه ساده دلی باز منو نشناختی وای وای وای خونه ی دل را با صفا ساختن سهم تو سینه سپر کردن و جون باختن سهم من سهم من سهم من توشه ی مهربونی اندوختن سهم تو به پای تو نشستن و سوختن سهم من سهم من سهم من به حرمت لحظه ی میعادمون کلام عشقو واسه من تازه کن داد بزن عاشقم آی عاشقم از عاشقیت شهرو پر آوازه کن خونه ی دل را با صفا ساختن سهم تو سینه سپر کردن و جون باختن سهم من سهم من سهم من توشه ی مهربونی اندوختن سهم تو به پای تو نشستن و سوختن سهم من سهم من سهم من اگه بدونم به رقیبم دل خود باختی وای وای بین منو قلب خودت فاصله انداختی وای وای اگه بدونم که دوومی نداره خواستنت با این همه ساده دلی باز منو نشناختی وای وای وای