عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت
عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت

داستان جنی (طنز)

یه روزی یه مرده نشسته بوده و داشته روزنامه اش رو می خونده که زنش یهو ماهی تابه رو می کوبه تو سرش!


مرده می گه: برا چی این کار رو کردی؟


زنش جواب می ده: به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه تکه کاغذ پیدا کردم که توش اسم جنى (یه دختر) نوشته شده

بود…


مرده می گه: وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی که روش شرط بندی کردم اسمش جنی

بود.


زنش معذرت خواهی می کنه و می ره به کارای خونه برسه.


سه روز بعد، مرد داشت تلویزین تماشا می کرد که زنش این بار با یه قابلمه ی بزرگتر می کوبه تو سرش به طوری که مرده

تقریبا بیهوش می شه.


مرد وقتی به خودش میاد می پرسه این بار برای چی منو زدی؟


زنش جواب می ده: آخه اسبت زنگ زده بود!

نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی دوشنبه 8 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:19

سلام من تقریبا تعداد صفحات زیادی از وبلاگتو دیدم ناز بودی
اگه یه موقع از عکسهاشم استفاده کردم حلال کن .
مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد