بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
یاد دارم که در ایام طفولیت، مُتعبد بودمی و شبخیز و مولع زهد و پرهیز. (برای زهد ولع داشتم)
شبی در خدمت پدر (رحمةالله علیه) نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مُصحَـف عزیز بر کنار گرفته و طایفهای گِرد ما خفته
پدر را گفتم: از اینان یکی سر بر نمیدارد که دوگانهای بگزارد. چنان خواب غفلت بردهاند که گویی نخفتهاند؛ که مردهاند!
گفت: جان پدر! تو نیز اگر بخفتی به، از آن که در پوستین خلق افتی(جستجوی عیب دیگران کردن)...
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
عارفى را پرسیدند: چگونه صبح خویش را آغاز کردى ؟ گفت : با تاءسف بر دیروز و بیزارى بر امروز و خوار داشتن فردا.
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
امام صادق (ع ) فرمود: یارى خدا بر مؤمن همین بس ، که دشمن خود را به معصیت پروردگار مشغول مى بیند.
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
در (کشاف) پیرامون این سخن پروردگار که گوید: (قل نار جهنم اشد حرا) آمده است :
آنکه از رنج ساعتى خوددارى کند، به رنجى پایدار افتد..و چنین کسى از هر نادانى نادان ترست...
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
بزرگی فرمود : پنج چیز دواى دل است...قرآن را به تاءمل خواندن، شکم خالى داشتن، نماز شب ، سحرگاهان به درگاه خدا نالیدن و همنشینى با نیکوکاران...
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
زاهدى به روز عید، با جامه هاى ژنده بیرون آمد.
او را گفتند: به روزى چنین ، با جامه اى چنین بیرون آیى ؟! در حالى که مردم ، خویش را زینت داده اند. گفت : پروردگار را هیچ زینتى همچون طاعت وى نیست
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
در (کافى ) به طریق حسن از امام باقر (ع ) روایت شده است که فرمود: بهترین اعمال در نزد خدا، آنست که بنده آن را دوام دهد. هر چند که اندک باشد
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
علی علیه السلام فرمود: اگر پروردگار، معصیت را به عقوبت وعده نداده بود، بنده را واجب بود که به شکرانه نعمت ، گناه نورزد...
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
کلینى از (ابان بن تغلب)روایت کرده است که گفت :
امام صادق (ع ) را گفتم : مرا از حق مؤمن آگاه کن... او فرمود: اى ابان، از آن دست بدار!(منصرف شو)
گفتم : فدایت شوم ! و باز او را گفتم .
آنگاه گفت:اى ابان!آنست که نیمى از مال خویش او را دهى.و مرا نگریست و احوال درونى من دانست
و گفت : اى ابان ! مگر ندانى که خداى متعال از ایثار کنندگان بر نفس خویش یاد کرده است ؟
گفتم : آرى فدایت شوم . و گفت اگر مال خویش با او بخش کنى ، بر او ایثار نکرده اى بلکه با او همسان شده اى
و آنگاه ایثار کرده اى ، که نیم دیگر نیز او را دهى ...
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
از سفیان ثورى روایت شده است که گفت : از امام صادق (ع ) شنیدم که مى گفت:
سلامتى چنان کمیاب است که نمى دانى کجایش بیابى..
و اگر در چیزى یافت شود، شاید که در گمنامى باشد...
و اگر در گمنامى نیافتى ، شاید در تنهایى باشد، هر چند که تنهایى همانند گمنامى نیست..
و اگر در تنهایى نبود، شاید که در سکوت باشد، گرچه سکوت ، چون تنهایى نیست..
و اگر در سکوت یافت نشد، شاید که در سخنان پیشینیان نیکوکار یافت شود..
و نیکبخت آن که در وجود خود، تنهایى را بیابد...فتدبر
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
حکیمى گفته است : اگر جویاى عزتى ، آن را در اطاعت بجوى ! و اگر بى نیازى خواهى ، از قناعت بخواه !..آن که خداى را اطاعت کند، پیروزیش افزون شود و آن که قناعت پیشه کند، فقر از او دور گردد.
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
حکیمی گفت: رأی بزرگ را حقیر مدارید، اگرچه از کودک خردسال واقع شود؛ زیرا درّ گران بها از قیمت خود نیفتد، هر چند کودک غواص از دریا آورده باشد...
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
بزرگی فرمود : شبی در بادیه می رفتم - تنها - شبی تاریک بود . ناگاه سیاهی پیش آمد . چندانکه مناره ای..ترسیدم .. چون او را بدیدم گفتم : تو پری هستی یا آدمی؟
گفت : تو مسلمانی یا کافری؟
گفتم : مسلمان .
گفت : مسلمان جز خدای از چیزی نترسد..
شیخ گفت : دل من به من بازآمد(ترسم برطرف شد)دانستم که فرستاده غیب است . تسلیم کردم و خوف از من برفت...
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
بزرگی فرمود : مدت بیست سال نه از کسی چیزی گرفتم و نه کسی را چیزی دادم .
گفتند : چگونه ؟
گفت : اگر می گرفتم از وی(خدا) گرفتم و اگر می دادم بدو می دادم....فتدبّر
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
بزرگی را گفتند :چرا سلطان را وعظ نکنی ؟، که ظلم بر ما می رود
فرمود : خدای را از آن بزرگتر دانم که من او را پیش کسی یاد کنم که او را نداند...
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
شخصی اویس قرن را گفت :مرا وصیتی کن ..فرمود : خدای را شناسی ؟ گفت :شناسم .گفت :اگر به جز از خدای هیچ کس دیگر نشناسی تو را به(برای تو بهتر است) . گفت :زیادت کن . فرمود :یا فلان ! خدای تو را می داند؟(تورا میشناسد؟) گفت :داند . فرمود :اگر به جز خدای کس دیگر تو را نداند تو را به...
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
نقل است که کسی سفری خواست رفت.بزرگی را گفت :مرا وصیتی کن .فرمود :اگر یارخواهی تو را خدای بس ، و اگر همراه خواهی کرام الکاتبین بس ، اگر عبرت خواهی تو را دنیا بس ،و اگر مونس خواهی قران بس ،و اگر کار خواهی عبادت خدای تو را بس ،و اگر وعظ خواهی تو را مر گ بس...
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
بزرگی فرمود :به نزدیک من زیرک و دانا آن است که خراب کند دنیا را ، و بدان خرابی دنیا آخرت را بنیاد کند ، و خراب نکند آخرت را و بدان خرابیِ آخرت، دنیا را بنیاد نهد..
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
نقل است که یکی بزرگی را وصیت خواست . فرمود : یا اخی ! لازم(ملازم) یک در باش تا همه درها برتو گشایند و لازم یک سیِد(بزرگ) باش تا همه سادات تو را گردن نهند ...
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
کسى دانش بسیار اندوخت و بدان عمل نکرد، حکیمى او را گفت : اى فلان ! اگر زندگى خویش در گرد آوردن سلاح صرف کنى ، کى به جنگ خواهى پرداخت ؟
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
بادیه نشینى را گفتند: فرداى قیامت پروردگار، به حسابت رسیدگى مى کند. گفت : اى فلان ! مرا شاد کردى . زیرا چون کریم به حساب رسیدگى کند، بخشندگى کند.
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
نقل است که بزرگی به مستی درگذشت(گذرش به مستی افتاد) ،دهانش آلوده بود... آب آورد و دهان آن مست بشست ، و می گفت :دهانی که ذکر حق بر آن دهان رفته باشد آلوده بگذاری بی حرمتی بود.
چون مرد بیدار شد او را گفتند :زاهد خراسان دهانت را بشست .
آن مرد گفت :من نیز توبه کردم .
پس از آن بزرگ به خواب دید که او را گفتند :تو از برای ما دهنی شستی ،ما نبز دل تو را بشستیم .
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
مردى بزرگی را گفت : خدا را نافرمانى کرده ام مرا خواهد پذیرفت ؟ و او گفت : اى واى بر تو! خدا روى برگرداندگان را به خویش مى خواند، چگونه روى آورندگان به خویش را نپذیرد؟
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
حکیمی فرمود : روزى یى که در جستجوى آنى ، همچون سایه ایست که با تو مى آید.. چون او را دنبال کنى از تو مى گریزد و چون از پیش او بگریزى ، به دنبال تو مى آید..
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
نقل است بزرگی را که سی سال لب او را هیچ کس خندان ندیده بود مگر آن روز که پسرش وفات کرد. تبسّمی کرد. گفتند: این چه وقت تبسّم است؟ گفت: دانستم که خدای تعالی راضی است به مرگ پسر من...من به موافقتِ رضای او تبسّم کردم.
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
حضرت عیسى (ع ) را گذر بر سر قبرى افتاد، از خداوند درخواست کرد که صاحب قبر را زنده فرماید. همینکه زنده شد از او سؤ ال فرمود حال و وضع تو چگونه است ؟ عرض کرد من حمال و باربر بودم..روزى هیمه اى براى کسى میبردم ؛ خلالى از آن جدا کردم تا دندان خود را با آن ، خلال کنم..از آن زمان که مرده ام عذاب همان خلال را میکشم...
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
رابعه را که از زنان عارفه بود، کسى گفت: از خلوت بیرون آى تا شگفتىهاى خلقت بینى . رابعه گفت: (( به خلوت در آى تا عجایب خالق بینى .))
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
حکیمى گفته است : عاقل را سزاوار است که بداند که خیرى در مردم نیست و نیز بداند که از آن ناگزیر است . و اگر این بداند، چندان که مقتضى ست با آنان در آمیزد
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
روزى معاویه یکی از اهل یمن را گفت : از شما نادان تر نبوده است (زیرا زنى بر آنان فرمانروایى داشته است) و او، به پاسخ گفت : نادان تر از قبیله من ، دودمان تو اند که چون پیامبر خدا (ص ) آنان را فرا خواند، گفتند: پروردگارا! اگر این بر حق است ، از آسمان بر ما سنگ ببار! و نگفتند که : پروردگارا اگر این بر حق است ، ما را به سوى او هدایت کن !
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
حکیمى فرزندانش را گفت :
با هیچ کس دشمنى مورزید،حتى اگر گمان کنید که به شما زیانى نرساند و از دوستى کسى نپرهیزید حتى اگر گمان کنید که به شما سودى نرساند،زیرا که شما نمى دانید که چه وقت باید از دشمنى دشمن هراسید و چه هنگام باید به دوستى دوستى امید داشت...