این بار اگر زن ِ زیبایی دیدید
هوس را زنده به گور کنید!
و خدا را شکر کنید برای خلق این زیبایی
زیر باران اگر دختری را سوار کردید
به جای شماره ، به او امنیت بدهید!
او را به مقصد ِ مورد نظرش برسانید...
نه به مقصد ِ مورد ِ نظرتان!
دَر تاکسی خود را به در بچسبانید ، نه به او!
بیائید فارغ از جنسیت
کَمی مَـَـرد باشید
ایـــن روز هـــا
دلگـــــــرمی مــــی خـــوام
وگـــر
نـــه چیــزی که زیـــاده
ســرگــــرمیـــــه...
---------------------------
کاش می فهمیدی
برای این که تنهایم تو را نمیخواهم
برعکس
برای این که میخواهمت
تنهایم ... !!!
-----------------------------
چه تفاوت عمیقیست
بین تنهایی قبل از نبودنت
و
تنهایی پس از نبودنت..!
-----------------------------------------
تنهایى راه رفتن سخت نیست
ولى وقتى ما این همه راهو با هم رفتیم
تنهایى برگشتن خیلى سخته !!!
چقدر تازگی دارد برایم…
روزهایی که به امید آمدن کسی دل خوش نیستم…
و شبهایی که از نیامدنش دلگیر نمیشوم !!!
بی کسی هم عالمی دارد…
روزگـار مـﮯפֿــنــدے !
ڪـمـﮯ פـرمــت نـگــﮧ دار . . .
مـگــر نـمـﮯ بـیـنـﮯ سـیـاه پـــوش آرزو هــایـم هـسـتـم
نَتَرس بیـــــا
اینجـــا تاریک نیست
اینجـــا جاییست رویایی مخصوص تو
پشیمان نمیشوی
بدون ترس در آن قدم بُگذار
فقط کمی تَرَک دارد
اینجـــا قلبِ من است !
روزﮮ خوآهد رسید کـﮧ در حَسرَت تِکرآر دوبآره مَـטּ خوآهـﮯ بود
می دآنم روزﮮ کـﮧ نبآشَم "هیچکَس تکرآر مـטּ نخوآهد شُد
بآورتـــ بِشَود یآ نـﮧ
روزﮮ مـﮯ رسُد کـﮧ دِلَتــ برآﮮ هیچ کَس؛
بـﮧ اَندآزه ﮮ مَـטּ تَنگــ نَـפֿوآهَد شُد
برآی نِگآه کَردَنمـــ
כֿـَندیدنمـــ
اَذیتـــ کردَنمــــ
برآی تَمآم لَحظآتـﮯ کـﮧ دَر کـ ـنارَم دآشتی
روزﮮ خوآهد رسید کـﮧ در حَسرَت تِکرآر دوبآره مَـטּ خوآهـﮯ بود
می دآنم روزﮮ کـﮧ نبآشَم "هیچکَس تکرآر مـטּ نخوآهد شُد
خیالت راحــتـــــ . . .
شکسـ ــــته ها نفرین هم بکـ ــنند ،
گیرا نیسـ ــت …!
نـــفرین ،
ته ِ دل می خـ ــواهد
دلِ شکسـ ــته هـ ـــم که دیگر
ســــر و ته ندارد . . .
همه جا پر شده که
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
من می گـــــویـم حق دارند
چون دوست داشتن های ما بودار است
بوی سوء استفاده
بوی خیانت
بوی دروغ و بازی می دهد...
-صـداے خـنـده هـایـت را
صـداے هـمـیشـﮧ خـوب بـودنـت را
بگذار از تجربه هایم برایت بگویم
اگر درد داری
تحمل کن
روی هم که تلمبار شد
دیگر نمی فهمی کدام درد از کجاست
کم کم خودش بی حس میشود!
مَـטּ هـر روز و هـر لحظـﮧ نگرانت مے شوم
ڪـﮧ چـﮧ مے ڪُنے ؟
ڪُجایے ؟
در چـﮧ حالے ؟
پـنـجـره اُتـاقـم را بـاز مے ڪُنم و فـریـاد مے زنـم
تنهـاییـت بـراے مَـטּ
غُصـه هـایـت بـراے مَـטּ
هـمـﮧ بُـغـض ها و اشڪهایـت بـراے مَـטּ
تـღـو فـقـط بـخـنـد
آنقـدر بـلـند تـا مَـטּ هـم بشـنوم
صـداے خـنـده هـایـت را
صـداے هـمـیشـﮧ خـوب بـودنـت را