عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت
عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت

نمی دانم !!!

نمی دانم دلم گم شده یا اونی که دل به او سپردم.

نمی دانم عشقم گم شده یا معشوقم.

نمی دانم اعتماد بی جا کردم یا بی جا به من اعتماد کردند.

نمی دانم لیاقت او را نداشتم یا او لایق من نبود.

نمی دانم من در حق عشقمان خیانت کردم یا او.او قدر ندانست یا من.

نمی دانم خدا این را قسمت ما کرد یا ما خود قسمت را رقم زدیم.

نمی دانم چرا وقتیکه دل بستن سهل است، دل کندن آسان نیست.

نمی دانم خدا به ما دل داد تا از دنیا ببریم یا دنیارو داد تا دل بکنیم.

هنوز نمی دانم با بودن او زندگی سخت است یا بی او

تحمل جای خالیش توی تک تک لحظه ها سخت تر است یا ...

نمی دانم شکستن غرورم سخت تر است یا شنیدن صدای شکستن قلبم.

نمی دانم تو به من عشق را آموختی یا می خواهی نفرت را یادم بدهی.

نمی دانم که بگویم: چرا آمدی؟ یا بپرسم که؟ چرا رفتی؟

 

 

من نمی دان تو به من بگو...

بی تو ...

خسته ام از بغض کهنه عشقی دوباره
سنگین تحملش تو صدام ... تو شعرام
به یاد تو قانع ام
نم می زنم غبار خاطراتمون و لحظه به لحظه با خیسی چشام
که مبادا دچار مرگ لحظه ها بشن
باورش هم هنوز سخته برام
نیستی و زنده ام به یادت
بغض من وا نمیشه نه تو صدام ... نه تو شعرام
خدایا یه دریا گریه می خوام
با جدایی هیچی تموم نشده
گذشت زمان تو رو برام تکرار می کنه
پیچیده عطر تنت توی فضای تنهاییم
پر شده از حضورت توی لحظه های بی کسیم
ما عشق هم بودیم
پس چی شد ...
حالا دارم می نویسم از تو تو شعرام
از خاطراتی که مونده برام
بغض عشقی که هنوز مونده تو صدام
تو شعرام ...
از جدایی اگه خیلی گذشته
ولی برام مرگ یک ثانیه بوده
چون هنوز به عشق تو آلوده ام
بدون تو یه لحظه بی درد نیاسودم

دوستت دارم ....

معنی دوست دارم یعنی چه؟
 

« د» : داشتن تو ، حتی برای لحظه ای ، به تمام عمر بی کسی ام می ارزد . همچون دیوانه ای که لحظه ای داشتن را در تمام رویاهایش باور می کند
« و» : وابسته ی تپش های قلب عاشقت هستم که به روح ساکن من حیات می بخشد
 «س» : سرسپرده ی برق نگاه توام ، لحظه ای که مرا در آغوش گرمت میهمان کنی
«ت» : تک ستاره ی شبهای بی فانوسم شدی روزی که از خدا تکه ای نور طلب کردم
«ت» : تپش های قلبم در گرو عشق توست که در رگهای زندگیم جاریست.
 «د» : دوری از تو را باور ندارم ، حتی در رویا ، که من ذره ای از وجود عاشقت گشته ام
«آ» : آرام دل بیقرار و عاشقم در چشمان روشن تو موج می زند ، وقتی به دریای نا آرام اشکهایم می نگری
 «ر» : راز مرگ دلتنگی هایم ، روزیست که دستان گرم تو پناه دستان سرد و بی نصیبم باشد
«م» : مهتاب می سوزد ، تا ابد ، در آتش عشقت . که درد را به جان خریده است در بازار عاشقی

می خوانم برای دلتنگی هایت...

می خوانم برای دلتنگی هایت
می خوانم برای یکرنگی هایت
و در آن دم که نفس های خورشید به شماره می افتد
می آسایم در پناه سایه بان دستانت
 
درنوردیدن این راه
چیزی شبیه سنگ ساخت , از من و ما
آسمان خستگی ها اشک ریخت جای باران
و ما با چترهای بسته , هنوز
انتظار می کشیدیم بارانی شدن را
 
و در آخرین نقطه هستی
پا نهاده بر سنگی سست و لرزان
هم چو آویزی بر پرتگاه زمان
می خوانم برای یکرنگی ات
برای چشمان نجیب بارانی ات
که در لحظه سقوط , تا همیشه
دستاویز نفس های کند ما بود

رودخانه عشق را در خود جاری ساز

عشق ملاقات مرگ و زندگی است.ملاقاتی در نقطه اوج، فقط در صورت شناخت عشق است که می توان به تجربه این ملاقات نایل آمد.در غیر این صورت به دنیا می آیی،زندگی می کنی ، ومی میری ولی در حقیقت مهم ترین تجربه زندگی را از دست داده ای. تجربه ای که با هیچ چیز جایگزین نمی شود.

برای اینکه به این تجربه برسی بایستی 4 مرحله را همیشه به خاطر داشته باشی:

مرحله 1): حضور در لحظه است،
زیرا عشق تنها در زمان حال ممکن است.عشق ورزیدن در زمان آینده یا گذشته ممکن نیست.اگر خواستی از عشق فرار کنی در زمان گذشته و یا آینده زندگی کن.
زیاد از حد هم فکر نکن، زیرا فکر هم همیشه به گذشته یا آینده مربوط میشود.

مرحله 2): این است که یاد بگیری سموم بدنت را به عسل تبدیل کنی.خیلی از مردم عشق میورزند ولی عشق آنها با سمومی همچون نفرت، حسادت ، خشم، خودخواهی،آلوده شده است.

مرحله3): تقسیم کردن و بخشیدن است.
چیز های منفی را برای خودت نگه دار ولی خوبی ها و زیبایی ها را با دیگران تقسیم کن .ولی اکثر مردم عکس این عمل را انجام میدهند.چنین انسان هایی واقعا ابله هستند.هرچه عشق را بیشتر ببخشی بیشتر به دست می یاری.

مرحله 4): هیچ بودن است.
به محض اینکه فکرکنی کسی هستی ، عشق از جاری شدن می ایستد.عشق فقط از درون کسی جاری می شود که "کسی" نباشد.عشق در نیستی خانه دارد.