-
پند
دوشنبه 28 آذرماه سال 1390 08:46
آورده اند که خلیفه هارون الرشید با زبیده زن خود نشسته و مشغول بازی شطرنج بودند ، بهلول بر آنها وارد شد او هم نشست و به تماشای آنها مشغول شد . در آن حال صیادی زمین ادب را بوسه داد و ماهی بسیار فربه قشنگی را جهت خلیفه آورده بود . هارون در آن روز سر خوش بود امر نمود تا چهار هزار درهم به صیاد انعام بدهند ! زبیده به عمل...
-
واقعا خودت هستی
دوشنبه 28 آذرماه سال 1390 08:36
تنها عشق واقعی که سزاوار این نام باشد، عشق بی قید و شرط است. جان پاول در یکی از تعطیلات آخر هفته ی سال ۱۹۹۵، پنج روز پس از حادثه ای که در روز یادبود قربانیان جنگ اتفاق افتاد، به هوش آمدم و به تدریج هوشیاری و حواس خود را بازیافتم. دکتر اسکات هنسون و دکتر جان جین، رییس گروه جراحی مغز و اعصاب بیمارستان ویرجینیا وضعیت...
-
شــــــب یـــــــــلدا
دوشنبه 28 آذرماه سال 1390 08:35
شده یلدا مقارن با محرم / نمی دانم بخندم یا بگریم مبارک، تسلیت عید و عزاتان / پس از شادی بخور یک ذره هم غم . . . . . . بیا ماه من و یلدای من باش شب بارانیه دی ماه من باش بیا زیباترین مجنون این شب یه عمری با من و لیلای من باش . . . . . . یلداست ، بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت...
-
داستان کفشدوزک
یکشنبه 27 آذرماه سال 1390 14:50
زمانی مرد بیسوادی دریکی از روستاها زندگی میکرد و زندگی خود را با فقر و بدبختی سپری میکرد تا زمانی که موقع ازدواج او فرا رسید. خداوند به او هم عنایتی کرد و همسرخوبی به او داد و با کمک همسرش وضع زندگی آن روستایی خوب شد و دارای سه فرزند شد و با آرامش زندگی خود را سپری میکردند تا فرزند اوّل آنها شش ساله شد. فرزند دوم...
-
اس ام اس شب یلدا
یکشنبه 27 آذرماه سال 1390 09:07
شب یلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق رخ معشوقه و مدهوشی دلداه عشق شب یلدایتان پرستاره و پرخاطره باد —– چو مهر میهنت افروز گردد شب یلدای میهن روز گردد —– عمرتون صد شب یلدا دلتون قدر یه دنیا توی این شبهای سرما یادتون همیشه با ما دل خوش باشه نصیبت غم بمونه واسه...
-
کوچه
شنبه 26 آذرماه سال 1390 14:24
امشب ای سرو من در کنار کیستی دوش بودی یار من . امروز یار کیستی برده ای صبر و قرار از من رفتی از نظر . ای قرار جان و دل ای قرار جان و دل . صبر و قرار کیستی امشب سر هر کوچه دنبال تو می گردم هر ره گذری گوید من عاشق و ولگردم از ره گذران پرسم . من جا و مکان تو بر هر گذری گویم . من نام و نشان تو گر می شنوی صوتم . اواز ده...
-
هوس
شنبه 26 آذرماه سال 1390 14:16
برای من نوشته گذشته ها گذشته تمام قصه هام هوس بود برای او نوشتم برای تو هوس بود ولی برای من نفس بود کاشکی خبر نداشتی دیونه نگاتم یه مشت خاک ناچیز افتاده ای به زیر پاتم کاشکی صدای قلبت نبود صدای قلبم کاشکی نگفته بودم تا وقت جون دادان باهاتم نوشته هرچه بود تموم شد نوشتم عمر من حروم شد نوشته رفته ای زیادم نوشتم شمع رو به...
-
خدا را شکر
شنبه 26 آذرماه سال 1390 12:01
خدا را شکر Thanks God خداراشکر که تمام شب صدای خرخر شوهرم را می شنوم . این یعنی او زنده و سالم در کنار من خوابیده است . I am thankful for the husband who snores all night , because that means he is healthy and alive at home asleep with me ____________ خدا را شکر که دختر نوجوانم همیشه از شستن ظرفها شاکی است.این یعنی او...
-
قهرمان
شنبه 26 آذرماه سال 1390 11:01
او چاق بود و اضافه وزن داشت،اما طرز تفکرش نقص او را در سرعت جبران می کرد.جیسون پانزده ساله هرگز در جلسات تمرین غیبت نمی کرد،گرچه به ندرت فرصت بازی پیدا می کرد. با آنکه شماره ی پیراهنش 37 بود،اما هرگز اخم نمی کرد،شکایت نمی کرد و همیشه تمام سعی اش را می کرد،حتی اگر نتیجه نمی گرفت.روزی او در جلسه تمرین حاضر نشد.وقتی روز...
-
اس ام اس
چهارشنبه 23 آذرماه سال 1390 08:34
گفتی که بیا و از وفایت بگذر از لهجه بی وفاییت رنجیدم گفتم که بهانه ات برایم کافیست معنای لطیف عشق را فهمیدم * * * * * * * * * * * * کاش به پرنده بودی و من واسه تودونه بودم شک ندارم اون موقع هم این جوری دیوونه بودم کاش تو ضریح عشق تو یه روز کبوتر می شدم یه بار نگاه می کردی و اون موقع پر پر می شدم * * * * * * * * * * *...
-
قلب درخش
چهارشنبه 23 آذرماه سال 1390 08:16
سال گذشته،در شب هالووین (آخر شب ماه اکتبر) به جشنی در مرکز کودکان مبتلا به ایدز دعوت شدم.مرا به این دلیل که در سریالی تلویزیونی بازی کرده بودم،به این جنبش دعوت کردند.شرکت در این جشن برایم اهمیت داشت. هیچ کدام از آن کودکان مرا نمی شناختند.آنان مرا کودک بزرگی می دانستند که آمده با آنان بازی کند.من هم این نقش را دوست...
-
خانم لینک
سهشنبه 22 آذرماه سال 1390 08:40
وقتی هجده ساله بودم و می خواستم به دانشگاه بروم،خیلی بی پول بودم.برای پول در آوردن،در خیابان هایی که خانه های قدیمی داشت،پرسه می زدم و کتاب می فروختم.وقتی به در خانه ای نزدیک شدم،پیرزنی هشتاد ساله،زیبا و بلند قد،به طرف در آمد و گفت:«تو هستی عزیزم؟منتظرت بودم.خدا به من گفت که تو امروز می آیی.» وقتی خدا برای بنده اش...
-
دلتنگی
دوشنبه 21 آذرماه سال 1390 10:56
هرگز در زندگی این دو را ابراز نکنید: نخست، آنچه نیستید و دوم ، همه آنچه هستید! ♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡ تلاش کنیم ندیده ها را ببینیم دیدن آنچه که همه میبینند... هنر نیست! ♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡ بهترین آیینه وجدان توست... آگاه و بیدار باش... ♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡ خیلی از...
-
میلیاردرهای جهان
یکشنبه 20 آذرماه سال 1390 12:02
آدولف مرکل با سرمایه گذاری در صنعت داروسازی به ثروت میلیاردری خود دست پیدا کرد. برخلاف کشور ما، در بسیاری از کشورهای جهان، دارو با قیمت های سرسام آوری به فروش می رسد. البته نباید کیفیت آنها را از نظر دور داشت. داروسازان کشورهای پیشرفته با مشکلات زیادی روبه رو هستند. همان طور که قیمت داروها در آن کشورها بالاست ، شکایت...
-
جغرافیاى خانم ها
شنبه 19 آذرماه سال 1390 11:41
خانم ها در سن ۱۸ تا ۲۱ سالگى ، مانند آفریقا یا استرالیا هستند نیمه کشف شده، وحشى، با زیبایى هاى افسون کننده ى طبیعى در سن 21 تا ۳۰ سالگى، مثل امریکا یا ژاپن هستند: کاملا کشف شده، بسیار توسعه یافته، آماده براى معامله، مخصوصا معامله با پول نقد یا اتومبیل . در سن 30 تا ۳۵ سالگى، مانند هند یا اسپانیا هستند: بسیار داغ،...
-
سخن چین
شنبه 19 آذرماه سال 1390 11:05
زنی شایعه ای را در مورد همسایه اش مدام تکرار می کرد.ظرف چند روز همه ی محل موضوع را فهمیدند.شخصی که شایعه در مورد او بود،به شدت رنجید.بعدها زنی که آن شایعه را پخش کرده بود،متوجه شد که اشتباه کرده است.او خیلی ناراحت شد و نزد پیر فرزانه ای رفت و از او پرسید برای جبران اشتباهش چه باید بکند. پیر فرزانه گفت:«به فروشگاهی برو...
-
جعبه ی فلزی
پنجشنبه 17 آذرماه سال 1390 11:48
تعطیلات آخر هفته ی گذشته،پنجاهمین سالگرد ازدواج والدینم را جشن گرفتیم.امروز صبح هم آن ها به هاوایی رفتند.سفری که سال ها بود آرزویش را داشتند.آن چنان هیجان زده بودند که گویی به ماه عسل می روند. وقتی پدر و مادرم با هم ازدواج کردند،فقط به اندازه ی یک سفر سه روزه در محدوده ی 85 کیلومتری شهر پول داشتند.آن ها باهم توافق...
-
کالای معیوب
چهارشنبه 16 آذرماه سال 1390 09:25
گرد و غبار در پرتو آفتاب که تنها روشنی بخش دفتر پدر اسمیت بود،می رقصید.او در صندلی دفترش جا به جا شد و به پشتی صندلی تکیه داد.در حالی که به ریش خود دست می کشید،نفس عمیقی کشید.سپس عینک قاب فلزی خود را از روی چشمانش برداشت و با حواس پرتی آن را با پیراهن نخی خود برق انداخت. پدر اسمیت گفت:«خب،پس طلاق گرفتید.و حالا هم می...
-
محرم و عاشورا از دیدگاه بزرگان
یکشنبه 13 آذرماه سال 1390 13:20
مهاتماگاندی (رهبر استقلال هند): من زندگی امام حسین، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خواندهام و توجه کافی به صفحات کربلا نمودهام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از امام حسین پیروی کند. ـ محمد علی جناح (قائد اعظم پاکستان): هیچ نمونهای از شجاعت، بهتر از آنکه امام حسین از لحاظ...
-
قضاوت
شنبه 12 آذرماه سال 1390 09:51
مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود: پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند. سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند . پسر اول گفت: درخت زشتی بود،...
-
اس ام اس دلتنگی
چهارشنبه 9 آذرماه سال 1390 13:41
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ امروز به این نتیجه رسیدم که هر وقت میرم کارواش همه پرنده ها اسهال میگیرن ... $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ وقتی یکی بهت آدامس تعارف میکنه همیشه منظورش این نیست که دوستت داره در حقیقت دهنت بوی گربه مرده میده میخواد خودشو...
-
راز یک جعبه کفش
چهارشنبه 9 آذرماه سال 1390 13:26
زن وشوهری بیش از 60 سال بایکدیگر زندگی مشترک داشتند. آنها همه چیز را به طورمساوی بین خود تقسیم کرده بودند. در مورد همه چیز باهم صحبت می کردند وهیچ چیز را از یکدیگر پنهان نمی کردند مگر یک چیز: یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند ودر مورد آن هم چیزی نپرسد. در همه این سالها...
-
حرفهای زن و مرد
یکشنبه 6 آذرماه سال 1390 13:20
حرف های سر بسته ی یک زن و مرد ایرانی ! "نامه یک زن ایرانی به مرد هموطنش" پیاده از کنارت گذشتم، گفتی: "قیمتت چنده خوشگله؟" سواره از کنارت گذشتم، گفتی: "برو پشت ماشین لباسشویی بنشین!" در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود زیرباران...
-
چهار جمله...
یکشنبه 6 آذرماه سال 1390 13:15
این چهار جمله شما را تکان نمیدهد..؟ زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد... اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفتای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود! دوم مستی دیدم که... افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی. گفت تو با این همه ادعا قدم...
-
اس ام اس
یکشنبه 6 آذرماه سال 1390 12:31
دلم دریاچه ی غم شد دوباره / قد آیینه ها خم شد دوباره صدای سنج و دمام اومد از دور / بخون ای دل محرم شد دوباره . . . . . عالم ، همه خاک کربلا بایدمان پیوسته به لب ، خدا خدا بایدمان تا پاک شود ، زمین ز ابنای یزید همواره حسین ، مقتدا بایدمان . . . . . . دوبیتی محرم ۹۰ محرم آمد و دلها غمین شد / غم و عشق وبلا با هم اجین شد...
-
مراقب مخفی
شنبه 5 آذرماه سال 1390 10:27
مسافران اتوبوس خانم جذاب و جوانی که با عصای سفید و با احتیاط از پلکان بالا می رفت را با دلسوزی نگاه می کردند.او کرایه را به راننده پرداخت کرد و سپس با کمک دستش صندلی ها را یافت،از راهروی اتوبوس عبور کرد و صندلی خالی را که راننده به او گفته بود پیدا کرد.سپس روی صندلی نشست،کیفش را روی پایش گذاشت و عصایش را به پایش تکیه...
-
دانلود کتاب اسکیس مدادی
پنجشنبه 3 آذرماه سال 1390 12:23
در این کتاب آموزش اسکیس با مداد آموزش داده می شود و همان طور که خودتان استحضار دارید اسکیس زدن با مداد از تکنیک هایی می باشد که هر مهندس و دانشجوی معماری می بایست با آن آشنایی کامل داشته باشد. برای دانلود روی دانلود محصول کلیک نمایید. حجم : 6MB – 129Pages پسورد فایل : Meysam.akbari64@yahoo.com
-
به یاد تو
پنجشنبه 3 آذرماه سال 1390 12:23
در قلب کسی بودن یعنی جاودانگی و بی مرگی ( توماس کمپل ) چهره ی سوفی در روشنایی خاکستری رنگ زمستانی اتاق نشیمن،محو شد.او بر روی مبل راحتی که جو برای چهلمین سالگرد ازدواجشان خریده بود،چرت می زد.اتاق گرم و ساکت بود اما بیرون به آرامی برف می بارید. ساعت یک و ربع،پستچی وارد خیابان آلن شد.او از برنامه ی روزانه اش عقب افتاده...
-
ﭘـﺮﻧـﺪهﻫـﺎی ﻗﻔﺴﻲ
چهارشنبه 2 آذرماه سال 1390 20:33
ﭘـﺮﻧـﺪهﻫـﺎی ﻗﻔﺴﻲ ﻋﺎدت دارن ﺑﻪ ﺑﻲﻛﺴﻲ ﻋﻤﺮﺷﻮﻧﻮ ﺑﻲ ﻫﻢ ﻧﻔﺲ ﻛِﺰ ﻣﻴﻜﻨﻦ ﻛﻨﺞ ﻗﻔﺲ ﻧـﻤﻲدوﻧﻦ ﺳـﻔﺮ ﭼـﻴﻪ، ﻋـﺎﺷـﻖ درﺑـﺪر ﻛﻴﻪ ﻫﺮ ﻛﻲ ﺑﺮﻳﺰه ﺷﺎهدوﻧﻪ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻦ ﺧﺪاﺷﻮﻧﻪ ﻳﻪ ﻋﻤﺮه ﺑـﻲ ﺣﺒﻴﺒﻦ، ﺑﺎ آﺳﻤﻮن ﻏﺮﻳﺒﻦ اﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﻧﻌﻤﺖ اﻣﺎ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻲ ﻧﺼﻴﺒﻦ ﺗﻮ آﺳﻤﻮن ﻧﺪﻳﺪن ﺧﻮرﺷﻴﺪ ﭼﻪ ﻧﻮری داره ﭼـﺸﻤﻪی ﻛـﻮه ﻣﺸﺮق ﭼﻪ راه دوری داره ﭼﻪ ﻣﻴﺪوﻧﻦ ﺑـﻪ ﭼـﻲ ﻣﻴﮕﻦ...
-
اون روزا
چهارشنبه 2 آذرماه سال 1390 20:29
اون روزا ما دلی داشتیم واسه بردن جونی داشتیم واسه مردن کسی بودیم کاری داشتیم پاییز و بهاری داشتیم تو سرا ما سری داشتیم عشقی و دلبری داشتیم کسی اومد که حرف عشق و با ما زد دل ترسوی ما هم دل به دریا زد به یک دریای طوفانی دل ما رفته مهمانی چه دوره ساحلش از دور پیدا نیست یه عمری راهه و در قدرت ما نیست باید پارو نزد وا داد...