عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت
عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت

درد دل دختر با مامانش

دختری با مادرش در رختخواب

درددل می کرد با چشمی پر آب

گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست

زندگی از بهر من مطلوب نیست

گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟

ادامه مطلب ...

توصیه هایی برای تمامی ماههای سال

فروردین : تو که حال و حوصله سر و کله زدن با بچه های دماغوی فامیل رو نداری ... دلت هم واسه صنار سه شاهی عیدی که لک نمی زنه ... پس بگیر توی این هوای خوب راحت بخواب !

ادامه مطلب ...

برنامه هفتگی خانم های ایرانی

شنبه:
مرد:عزیزم امروز ناهار چی داریم؟
زن:ببین امروز قراره من و نازی با هم بریم ''فال قهوه روسی یخ زده'' بگیریم.میگن خیلی جالبه, همه چی رو درست میگه به خواهر شوهر نازی گفته ''شوهرت واست یه انگشتر میخره'' خیلی جالبه نه؟ سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!

ادامه مطلب ...

شد خزان گلشن....

شد خزان گلشن آشنایی, بازم آتش به جان زد جدایی
عمر من ای گل طی شد بر تو, وز تو ندیدم جزء بد اهلی و بی وفایی

با تو وفا کردم تا به تنم جان بود, مهر و وفا داری با تو چه دارد سود
آفت خَرمن مهر و وفایی, نو گل گلشن جُر و جفایی
از دل من گشت آه

دلم از غم خونین است , سَرِش بخت همین است
از جام غم مستم , دشمن می پرستم, تا هستم


تو و من در بین چمن , چون گل خندان از مستی در گریه ی من
با دگران در گلشن نوشیم می , من ز فراغت ناله کنم تا کی

تو و می , چون ناله کشیدم آه , من و چون گل دوره دریدن ها
ز رقیبان تاریکی دیدن آه , دلم از غم خون کردی
چه بگویم چون کردی , دردم افزون کردی

برو ای از مهر و وفا آری
برو ای آری ز وفا داری
بشکستی چون زلفت احد مرا

غریب و درد از عمرم , گه در وفایت شد ای
ستم به یاران تا کم , جفا به عاشق تا کی


نمی کنی ای گل یک دم یادم
که همچو اشک از چشمت افتادم
آه از دل تو

گر چه ز محنت پُرم کردی , با غم و حسرت یارم کردی
مهر تو دارم باز

بکن ای گل بامن , هر چه توانی ناز
کز عشقت می سوزم باز

دوستای گلم سلام .

خیلی وقته ازتون دورشدم ، خیلی دوراما دلم خوشه به روزی که میام و دوباره میبینمتون،حالاکه اومدم خوشحالم . اینبار میخوام براتون حکایت ماه و خورشید و خودم رو تعریف کنم منتها ربطی که داره اینه که شما لطف کنید و تا آخرش این پست رو بخونید . حتما خیلی هاتون  وقتی عزیزی رو از دست میدین دلخورین  البته از دست آدمها نوع داره . گاهی خدا عزیزی رو از آدم میگیره و گاهی اوقات  بیمعرفتیه آدماست  که بینشون فاصله میندازه .حالا منم از بیمعرفتی آدمها براتون میگم .حکایت ما اینطور شروع میشه که  روزی  ماه عاشق خورشید میشه اما هیچ وقت ماه نمیتونه پیش خورشید باشه .

ماه که داشت برام از دلتنگیهاش تعریف میکرد دیدم  ای دل غافل چقدراین بیچاره  زندگیش شبیه به منه ، برام تعریف میکرد که وقتی از بودن در کنار خورشید مایوس شده چه حالی داشته . اون میگفت : دوریه خورشید رو تو روزها بخاطر گرمای وجودش تحمل میکردم و شبها رو وقتی خورشید  میخوابید  بالای سرش مینشتم و نگاهش میکردم تا مبادا کسی مزاحمش بشه .همینجا بود که ماه آهی کشید و به فکر فرو رفت ازش پرسیدم چیه؟یاد چیزی افتادی گفت :آره !ازش خواستم که بگه چی شده ، اشگ توی چشاش جمع شد و یهو  بارون اومد گفتم : بگو چی شده گفت : دلم گرفته آخه چراخورشید نمیخواد بیدار شه ،من تحمل دوریشو ندارم بهش گفتم : میخوای بیدارش کنم . دود دل  بود هم میخواست خورشیدش بیدار شه و هم میخواست که از دیدن خورشید موقع خواب لذت ببره .گفتم : بالاخره که چی باید که بیدار بشه لااقل بذار لذت بیدار کردنش  مال تو باشه . اشگها شو پاک کرد یهو بارونم بند اومد ؛رفت جلو گفت : خورشیدم ، یار مهربونم ، صفای جونم نمیخوای بیدار شی ، خورشید که چشاشو میمالید وقتی بیدار شد اخم کرد راستش این اخم خورشید  مثل ضربه ی پتکی روی سر ماه خورد نمیدونست چکار کنه ، اما خورشید دوباره  چشماشو مالید و وقتی دید کنارش  ما ه نشسته سلام کرد و گفت : ماه عزیزم  برو بگیر بخواب آخه خسته شدی  .

ببینم شما که خسته نشدید حالا بیاید یه کاری کنیم به جای ( ماه { ... بگذارید } و به جای  خورشید بگذارید { عزیز دل ....})

.... گفت :(عزیزم روزها رو به یادت سپری  می کنم و شبها رو به یادت گریه میکنم و بهت میگم چقدردوست دارم ) هرچند رفتی و با رفتنت دلم رو سوزوندی  اما هر جا که باشی جای تو توی دل .... همیشه خالیه اگر روزی  برگشتی اون جای خالی منتظرته .

ادامه مطلب ...

غصه نخور

غصه نخور تا تو بیای حال منم اینجوریه

سرفه های مکررم مال هوای دوریه

گلدون شمعدونی مونم عجیب واست دلواپسه

مثه یه بچه که بار اول میره مدرسه

تو از خودت برام بگو بدون من خوش میگذره ؟

ادامه مطلب ...

سلطان

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب

گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار
خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب

خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب

ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست
خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب

می‌نماید عکس می در رنگ روی مه وشت
همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب

بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت
گر چه نبود در نگارستان خط مشکین غریب

گفتم ای شام غریبان طره شبرنگ تو
در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب

گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند
دور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب

خانمها


پسورد : meysamakbari


.......

...............................

ادامه مطلب ...

18+

دانایی را پرسیدند:
 

چیست محبوب ترین عدد در اینترنت ؟ 
 

  فرمود:

 

 18+ 

 

ادامه مطلب ...