عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت
عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

عـــــشـــــــــــــقهای ســــــــــــــــــوخــــتــــــــــه

همیشه حــــــرارت لازم نیست، گـــــاه از ســـــردی یک نگاه میتوان آتـــش گرفــــــت

هر چه را آغاز و پایانیست...

هر چه را آغاز و پایانیست...

دلم برای همتون تنگ شده... خیلی زیاد
نمی دونم شاید زیادی عادت کرده بودم
همش تقصیر خودم بود ، همش!دلم می خواس واسه همیشه اول دبیرستان
 
تو مدرسه خرد
 
تو کلاس 1/3 بمونم!ولی...این قانون طبیعته که هر چیزی
 
یه پایانی دارهاز این قوانین حالم به هم می خوره!از اینکه زندگی بعضی وقتا اونقد زیبا و دلنشین می شه
 
که بعد از اینکه تموم می شه و می بینه
 
ما غصه داریم می شینه هرهر به ما می خنده!چرا باید عادت کنیم؟
به بودن دوستامون و حتی به نبودنشون!
 
دلم خیلی چیزا می خواد ولی بازم
 
قانون های مسخره اجازه نمی دن زمان تکرار بشه!!!حالا از این حرفا بگذریم!امسال بهترین و بدترین سال زندگیم بود
!
امسال دوست داشتنی ترین و حال به هم زن ترین سال بود!!!امسال باحال ترین و افتضاح ترین سال بود!و...امسال همش یه خاطره بود!
 
فقط یه خاطره که به سرعت نور گذشت و من عاشقش بودم، عاشق همه لحظه هاش!
 
و هیچ وقت فراموش نمی شه!دیگه از این حرفا گذشته
 
که بخوام بگم نمی خوام تموم شه
چون هر چی که بود دیگه تموم شده دیگه همه چی تموم شده!
 
می خوام اینو به خودم بفهمونم ولی خوب یه کم طول می کشه! حالا که فکرمی کنم می بینم همه چی با یه اتفاق ساده شروع شد
 
اونم این بود که تصمیم گرفتم بیام خرد بعد قبول شم
بعد تو کلاس 1/3 بیفتم بعد...(یه چیزی که ترجیح می دم نگم) می بینی؟ همش یه اتفاق بود! اگه یه کدومشون نبودن حالا ... و خیلی از اتفاقا نمی افتاد!اگه نیمده بودم خرد هیچ وقت نمی فهمیدم زندگی چقدر پیچیدس! اگه نیمده بودم نمی فهمیدم چقدر آدما می تونن واسم مهم باشن!اگه نیمده بودم شاید هیچ وقت به خاطر کسی اشک نمی ریختم
اگه نیمده بودم نمی دونستم از تک تک کلمات یه آدم می شه زندگی کردنو یاد گرفت!تا قبلش فک می کردم اینا فقط مال تو کتابای آدم بزرگاس!!!من اونجا زندگی می کردم
اگه نیمده بودم هیچ وقت تو آخرین روزای مدرسه کاری رو نمی کردم که همیشه حتی از بردن اسمشم می ترسیدم! (خودتون می دونین پس نمی گم) در هر صورت هر زندگیم یه پایانی داره
به قول شاعر گفتنی هر چه را آغاز و پایانیست حتی هر چه را آغاز و پایان نیست... دوسش دارم
دلم براتون یه ذره شده...برای همتون!!! دلم برای دیوونه بازیامون تنگ شده
برای تمام لحظه هایی رو که باهاتون بودم!!! برای تمام روزایی که با ذوق و شوق میومدم مدرسه!!! باور کردنش سخته!ولی کاش سال دیگه هممون با هم باشیم دلم گرفته ولی هیچ کدومتون نیستین! من تنها
شدم دوباره! مثل قبلا! توی تابستون باید به خیلی چیزا عادت کنم مثلا به تنهایی و ...اگه ولم کنن تا ده روز دیگه همینطوری می نویسم
آخه این همه خاطره و احساس و ... رو که نمی شه فقط همین قدر نوشت!بازم تو آپای بعدی می نویسم! فعلا همین قد کافیه!فقط یه چیز دیگه:دلم خیییییییییییییییییلی تنگ شده
می بوسمتون! خوووووودافییییس!

من و تو

من و تو...

دوباره شب...

 

     دوباره سکوتی که پر است از حرف های دل من...

 

         دوباره شب...

 

             دوباره دلتنگ ترین ثانیه ها...

 

                  دوباره تیره ترین روشنایی ها...

 

                         دوباره تو...دوباره من...

تست خود شناسی

با پاسخ دادن به این پرسشها، درخواهید یافت که اعتقادات و باورهای بنیادی تان در رابطه با یک ارتباط عمیق و ریشه دار چیست. هنگام پاسخ دادن به این پرسشها، اولین فکری که به ذهن تان می رسد، در نظر بگیرید و براساس آن به این سؤالات پاسخ دهید:


1ـ به نظر شما، بهترین شیوه برای این که اطمینان یابید که طرف مقابل تان کاملاً برازنده و مناسب حال شما است. چیست؟
الف ـ این که خواسته ها و سلایق تان در زندگی، عیناً مثل هم هستند.
ب ـ این که شما در این ارتباط، همیشه شاد و راضی هستید و هیچ اختلاف نظر و مشکلی بین تان وجود ندارد.
ج ـ این که به اتفاق هم با مشکلات مواجه می شوید و مبارزه می کنید و روز به روز بیشتر به یکدیگر نزدیک می شوید.
د ـ این که والدین و خانواده تان، او را تأیید می کنند.
2ـ به نظر شما. زوج ها از چه طریق قادرند به بهترین نحو، مشکلات و مسایل مهم زندگی مشترکشان را حل و برطرف کنند؟
الف ـ این که ابتدا مشخص کنند که چه کسی در اشتباه است و حق با کدام یک است.
ب ـ حتی درصورتی ناراحتی و نارضایتی شدید، بایستی مدام و همواره در مورد آنها با یکدیگر صحبت و تبادل نظر کنند.
ج ـ آنها را به حال خود رها کنند و منتظر بمانند تا اوضاع خود به خود بهبود یابد.
د ـ تمام حواس و توجه خود را روی آنها متمرکز کنند و گوش دل و جان به حرف ها و پیشنهادهای یکدیگر بدهند.
3ـ واژه ماه عسل دوره و مرحله ای از زندگی مشترک زوج ها محسوب می شود که:
الف ـ باعث می شود اطمینان پیدا کنیم که همسرمان کاملاً برازنده و مناسب حال ما است.
ب ـ فرصتی در اختیارمان قرار می دهد تا دریابیم که آینده زندگی مشترکمان به چه شکلی پیش خواهد رفت.
ج ـ تا حدی مسخره و بچه گانه است و نمی توانیم طی آن دوره زندگی طبیعی خودمان را ادامه دهیم.
د ـ اگر واقعاً همسرمان نیمه گمشده و برازنده ما باشد، این دوره می تواند تا ابد به همان شکل ادامه داشته باشد.
4ـ درزندگی مشترک زوجها، ممکن است تفاوت ها، اختلاف نظرها و مشکلاتی قد علم کنند. این ها:
الف ـ نمایانگر و علامتی دال بر این حقیقت هستند که لازم است تغییر و تحولاتی در همسرتان به وجود آورید.
ب ـ دلایل و عللی هستند که باعث می شوند گذشت و سازش خود را به یکدیگر نشان دهید و در جهت بهبود ارتباطتان بیشتر بکوشید.
ج ـ به منزله علایم هشدار دهنده ای هستند که ثابت می کنند همسرتان مناسب حال و برازنده شما نیست و به دردتان نمی خورد.
د ـ به منزله علایم و نشانه هایی هستند که به ما می گویند زمان آن فرا رسیده است که چیزهایی جدیدی یاد بگیریم و به مرحله رشد و شکوفایی دست پیدا کنیم.
5ـ زوجهایی که همیشه رضایت خاطر، خرسندی، خشنودی و شادمانی شان را با یکدیگر تقسیم می کنند با زوجهایی متفاوت هستند که دائماً ابراز نارضایتی و ناراحتی می کنند و دلشان با یکدیگر نیست. به نظر شما، تفاوت اصلی آنها در چیست؟
الف ـ زوجهای گروه اول، هرگز عصبانی نمی شوند، جروبحث به راه نمی اندازند و دعوا مرافعه نمی کنند و همواره خونسردی و آرامش خود را حفظ می کنند و خویشتن دار هستند.
ب ـ زوجهای گروه اول به خراب شدن اوضاع دامن نمی زنند و در واقع در زندگی شان، موش نمی دوانند.
ج ـ زوجهای گروه اول مسایل و مشکلات، تفاوت ها و اختلاف نظرهای کمتری دارند، در نتیجه بیشتر فرصت پیدا می کنند که به یکدیگر برسند و از زندگی شان لذت واقعی ببرند.
دـ زوج های گروه اول، برای حل و رفع مسایل و مشکلات موجود در زندگی مشترکشان، از ابزار، تجهیزات، شگردها، راهکارها و تدابیر زیرکانه تر و بهتری برخوردارند.
نتیجه آزمون
سؤال 1: الف 3 امتیاز، ب 2 امتیاز، ج 4 امتیاز و د 1 امتیاز
سؤال 2: الف 3 امتیاز، ب 2 امتیاز، ج 1 امتیاز و د 4 امتیاز
سؤال 3: الف 2 امتیاز، ب 4 امتیاز، ج 1 امتیاز و د 3 امتیاز
سؤال 4: الف 2 امتیاز، ب 3 امتیاز، ج 1 امتیاز و د 4 امتیاز
سؤال 5: الف 2امتیاز، ب 3 امتیاز، ج 1 امتیاز و د 4 امتیاز
اگر امتیازتان بین 17 تا 20 است: به شما تبریک می گوییم! شما به خوبی از نقاط ضعف و قوت شخصیت خودتان آگاهید و معنا و مفهم واقعی زندگی مشترک و همسرداری را کاملاً و به خوبی درک کرده اید. شما می دانید که هر ارتباط مشترکی، از فراز و نشیب های خاصی برخوردار است و قادرید خودتان را با آنها هماهنگ و سازگار کنید و مشکلات و موانع را از سر راه بردارید. در هنگام مواجهه با یک اختلاف نظر یا اختلاف سلیقه با همسرتان، ابتدا خود را به جای او می گذارید و از دریچه دید او به مسایل می نگرید، اشتباهات خود را به راحتی می پذیرید و در صورت لزوم حاضرید مصالحه و گذشت کنید. قطعاً با این روحیه ایثار و همدلی که شما دارید، حتی قادرید کوه را از جای خود بلند کنید و از یک زندگی مشترک پر از صلح و صفا و آرامش برخوردار باشید.
اگر امتیازتان بین 13 تا 16 است: شما از روحیه ای فداکار و ایثارگر برخوردارید، ولی مایلید همسرتان نیز، به موقع، شما را درک کند و از خودگذشتگی نشان دهد. ممکن است، در هنگام مواجهه با مشکلات، ابتدا، کمی خودتان را ببازید و دچار حالت سردرگمی و بلاتکلیفی شوید، ولی خیلی زود به خودتان می آیید و اوضاع را به بهترین نحو، سروسامان می دهید. متأسفانه، در هنگام پذیرفتن اشتباهات و خطاهایتان، کمی سرسخت و لجوجانه عمل می کنید، ولی با کمی تأمل و سبک و سنگین کردن جوانب امر، قادرید به راهکارهایی مناسب دست یابید و بر موانع و مشکلات فایق آیید.
اگر امتیازتان بین 9 تا 12 است: شما فردی سرسخت و خود رأی هستید و بر اعتقادات و باورهای ریشه دار و عمیق تان به شدت اصرار می ورزید و مایلید آنها را در زندگی مشترکتان اعمال کنید. این به شرطی خوب است که ابتدا، بتوانید به تفاهمی با همسرتان در این زمینه، دست یابید و بعد از گذشت چند سال از زندگی مشترکتان و شناخت هر چه بیشتر با یکدیگر، با هم فکری همسرتان آنها را با در نظر گرفتن وضعیت ارتباطتتان، به کار گیرید. متأسفانه در هنگام مواجهه با مشکلات و موانع، به سرعت دست و پایتان را گم می کنید و قادر نیستید بدون گرفتن کمک فکری از اطرافیانتان به رفع و حل آنها بپردازید.
بهتر است در این طور مواقع، ابتدا به غور و بررسی پیرامون مشکل پیش آمده بپردازید و با گرفتن کمک فکری و معنوی از همسرتان، بدون دخالت دادن اطرافیان، مشکلات را حل کنید.
اگر امتیازتان بین 5 تا 8 است: ابتدا باید به این سؤال پاسخ دهید: آیا معنا و مفهوم واقعی زندگی مشترک و ارتباط دوجانبه را به درستی درک کرده اید؟ اگر پاسخ تان به این سؤال منفی است (که حتماً همین طور است، چون امتیازات شما نمایانگر آن است) قبل از تصمیم گیری برای ازدواج، بایستی به زندگی مشترک آرام و پر از تفاهم زوج های اطرافتان دقیق شوید و راهکارهای مدبرانه آنها را فرا بگیرید. متأسفانه، از قدرت تصمیم گیری بالایی برخوردار نیستید و حرفهای دیگران به سرعت و به سهولت رویتان اثر می کنند، بدون این که پیرامون آنها بیندیشید و بعد از کمی جرح و تعدیل در آنها، اقدام کنید. زندگی مشترک به سان خیابانی دو طرفه است که باید حق و حقوق طرفین در آن، به طور یکسان و مساوی رعایت شود، وگرنه مشکلات و موانعی بر سر راهتان قد علم می کنند که حل و رفع آنها غیر ممکن است.

کاش می شد

کاش میشد که کسی می آمد این دل خسته ی مارا می برد چشم مارا می شست راز لبخند به لب می آموخت کاش میشد دل دیوار پر از پنجره بود و قفس ها همه خالی بودند آسمان آبی بود و نسیم روی آرامش اندیشه ی ما می رقصید کاش می شد که غم و دلتنگی راه این خانه ی ما گم و دل از هر چه سیاهی است رها می کردیم و سکوت جای خود را به هم آوایی ما می بخشید و کمی مهربان تر بودیم کاش می شد دشنام جای خود را به سلامی میداد گل لبخند به مهمانی لب می بردیم بذر امید به دشت دل هم کسی از جنس محبت غزلی می خواند و به یلدای زمستانی و تنهایی هم یک بغل عاطفه ی گرم به مهمانی دل می بردیم کاش می فهمیدیم قدر این لحظه که در دوری هم می راندیم کاش می دانستیم راز این رود حیات که به سرچشمه نمیگردد باز کاش می شد مزه ی خوبی را می چشاندیم به کام دلمان کاش ما تجربه ای می کردیم شستن اشک از چشم بردن غم از دل همدلی کردن را کاش می شد که کسی می آمد باور تیره ی مارا می شست و به ما می فهماند دل ما منزل تاریکی نیست اخم بر چهره بسی نازیباست بهترین واژه همان لبخند است که ز لب های همه دور شده ست کاش می شد که به انگشت نخی می بستیم تا فراموش نگردد که هنوز انسانیم قبل از آنی که کسی سر برسد ما نگاهی به دل خسته ی خود می کردیم شاید این قفل به دست خود ما باز شود پیش از آنی که به پیمانه ی دل باده کنند همگی زنگ پیمانه ی دل می شستیم کاش در باور هر روزمان جای تردید نمایان می شد و سوالی که چرا سنگ شدیم؟ وچرا خاطر دریایی مان خشکیده است ؟ کاش میشد که شعار جای خود را به شعوری می داد تا چراغی گردد دست اندیشه مان کاش میشد که کمی آینه پیدا می شد تا ببینیم در آن صورت خسته ی این انسان را شبح تار امانت داران کاش پیدا می شد دست گرمی که تکان بدهد تا که بیدار شود خاطر آن پیمان و کسی می آمد و به ما می فهماند از خدا دور شده ایم ... " کاشکی " واژره ی درد آور این دوران است " کاشکی " جامه ی مندرس امیدی است که تن حسرت خود پوشاندیم کاش می شد که کمی لااقل قدر وزن پر یک شاپرکی ما مسلمان بودیم

درد

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی... عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه گذاشتن سدی در برابر رودیست که از چشمانت جاری است.. عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته است... عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به آن تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی...عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدایی به سرانجام برسانی.... عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن یک همراه واقعیست که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد... عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است.. عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه یخ بستن وجود آدمها و بستن چشمهاست

رابطه ها

رابطه ها
بعضی وقتها توی رابطه ی بین دخترا و پسرا یه اتفاقاتی می افته که بعضی عکسا و گاهی هم شعر ها می تونن اونا رو ترجمه کنن .گاهی وقتا دو نفر واسه هم می میرن ولی هیچ کدوم از خواسته هاشون نمی گذرند،هیچ کدوم کوتاه نمیان با اینکه وا سه هم تب می کنن ولی وقتی به هم می رسن طوری وانمود می کنن که انگار بودنشون کنار هم عادی شده .هر دو پر از غرور اما پر از عشق، چرا باید این طور باشه چرا ما ها دست از این غرور لعنتی بر نمی داریم گر چه خیلی وقتا به ما صدمه زده ولی بازم غرورمون رو رها نمی کنیم. البته نمی گم غرور بده اگه بد بود خدا این حس رو به ما نمی داد غرور خوبه ولی تا یه حدی که باعث نشه عزیزامون رو از دست بدیم. ولی اگه رابطه ها خوب باشه یعنی هم دختر هم پسرعاشق هم باشند و احساس کنند که نمی تونن بدون هم زندگی کنند نباید همدیگه رو از دست بدن. خوب خوش به حال کسایی که یه همچین رابطه ای دارنولی تو بعضی رابطه ها فقط یه طرف واسه اون یکی می میره .تو این رابطه ها چند تا احتمال وجود داره 1- یا یکی از طرفین خیلی خنگه2 - بر اثر یک تجربه ی تلخ نمی تونه به کسی اعتماد کنه 3- فقط واسه اینکه تنها نباشه به رابطه ادامه می ده 4-روی تعداد دوست دختر یا پسراش شرط بندی کرده یا با دوستاش کل می ذاره.
اگه مورد 1 بر قرار باشه که وای به حالتون البته این مورد واسه کسی پیش میاد که از غرور زیاد واضح حرفاشو نمی زنه که اگه این طور باشه از همین الان تسلیت می گم چون باید تو مجلس عروسی دوستتون شرکت کنید و تا آخر عمر نا کام بمونیداگه مورد 2 درست باشه که باید بگم طرز فکرتون رو عوض کنید چون همه مثل هم نیستن ، با دیدن چند نفر که به طور اتفاقی تجربه کردید یا دیدید نمشه و اشتباه که راجع به همه ی دخترا یا همه ی پسرا بد قضاوت کنید. شما نمی تونید تا آخر عمر این طور بمونید و به همه بی اعتماد باشید.بهتره که یه کم هم به طرف مقابلتون توجه کنید و خودتون رو جای اون بذارید و دلتون به رحم بیاد.
اگه این مورد در مورد طرف مقابلتون صادق باشه که باید نهایت تلاشتون رو بکنید تا اعتماد اون رو جلب کنید اگر هم می گید که هر کاری کردم نشده پیشنهاد کنید که به این بلاگ سر بزنه.
اگر مورد 3 باشه در مورد شما باید بگم که واقعا متاسفم واستون چون به جایی نمی رسید و فقط در آخر کار نفرینی به جون می خرید که خلاصی ازش مشکله این مورد واسه کسایی پیش میاد که بیش از حد بیکارند یا بیش از حد پول دار چون تو یه رابطه چه دختر چه پسر باید خرج کنند وگر نه ..... به هر حال اگر طرف مقابلتون اینجوریه که پیشنهاد می کنم هر چه زودتر از هم جدا شید قبل از اینکه کسی به ریشتون بخندهاگر هم مورد 4 درست باشه دیگه نمی دونم چی بگم چون دو طرف خیلی ابلهند هم کسی که شرط بندی می کنه هم کسی که نفهمیده که چه بلایی سرش میاد در این مورد نمی خوام حرف بزنم چون خیلی نا مردیه .
امیدوارم که همتون تو عشق موفق باشید و اگه فهمیدید که هم شما هم طرف مقابلتون همدیگه رو دوست دارید تو این زمونه که عشق نایاب شده پیشنهاد میکنم که اونو از دست ندید و واسه شروع زندگی با هم بهونه گیری نکنید البته اول خیلی خوب همو بشناسید بعد تصمیم های جدی بگیرید، به نظر من کسایی که واسه شروع زندگیه دو نفره پول رو بهونه می کنن بدونند که پول رو همیشه می شه بدست آورد اما عشق اگه از دست بره خیلی سخت می شه جاشو پر کرد.

دنیا

این دنیای پرهیاهوی و عجول ما فراموش کرده ایم

چگونه صبور و بردبار باشیم.

بردباری و شکیبایی شاید یکی از بزرگترین نعمتهایی باشد

که خداوند به کل هستی ارزانی داشته است.

ببینید چطور تمام موجودات برای وقت مناسب صبر میکنند؟!

درختها و گلها را میبینید که چگونه در وقت مناسب شکوفه

میکنند و میوه میدهند و کم کم با رسیدن پاییز همه را از

دست میدهند و در زیرآسمان خدا باز همچنان زیبا و پرقدرت

منتظر میمانند تا وقت مناسب دوباره برگ و شکوفه دهند؟!

پرندگان را میبینید که در وقت مناسب فعالانه  آشیانه

میسازند و جوجه میگذارند و ...سپس در لحظهء مناسب

مهاجرت میکنند و صبورانه منتظر بهار دیگری میشوند...؟!

حتی کره خاکی مان را میبینید که چگونه آرام وصبورانه

همچنان میچرخد تا روزی که عمرش به سر آید؟!

همه در صحنهء عالم در صبرند, ما انسانها چرا صبور بودن را

از یاد برده ایم؟! ما چرا همه چیز را در عجولی خواهانیم؟!

وقتی کودکیم برای بزرگتر شدن روز شماری میکنیم.

هنگامی که جوانیم در آرزوهای دور و درازمان بسیار

بی طاقتیم... ودر هنگام پیری و مرگ...آیا احساس نمیکنیم

عمرمان با بی تفاوتی بر باد رفته و لحظه ای در این دنیا

مهمان نبوده ایم؟!

باری!

صبر شعلهء الهی است که درون هر موجودی به هدیه

گذارده شده تا کم کم درون را نورانی تر و روشن تر کند.

در لحظه ها زندگی کنیم و قدر این شعله را بدانیم و

با ناآگاهی آن را خاموش نکنیم.

صبور و شکیبا باشیم.

عشق زادۀ همبستری

عشق زادۀ همبستری

 فاصله و انتظارحاصل شهوت پشت پردۀ خیال انگیز بلوغ
و پیوند اگرچه شیرین است اما مرگِ عشق را همراه ست
پاینده باد عشق


پاینده باد فاصله

پاینده باد انتظار
،،،،

از نفرتی لبریز

ما نوشتیم و گریستیم


ما خنده کنان به رقص بر خاستیم


ما نعره زنان از سر جان گذشتیم ...

کسی را پروای ما نبود.


در دور دست مردی را به دار آویختند :


کسی به تماشا سر برنداشت

ما نشستیم و گریستیم


ما با فریادی


از قالب خود بر آمدیم

میگردی؟

 نمی یابی نشان هرگز توازعشق وجوانمردی! بروبگذر از این بازار'' ازاین

 مستی وطنازی ! اگرچون کوه هم باشی در این دنیا تو می بازی

"ما چون یکی هستیم, یک کارهم بیشترنکنیم.

صدتا کارنکنیم ویک کاربکنیم.

بعضی ها تقسیم می کنند کارهارا به کار دنیوی

مثل خورد و خواب و زن و بچه و کامپیوتر و مدرسه و...

ویک کارهایی را هم می گویند کار اخروی است

 مثل نماز و روزه و کارهای خیریه و...

در صورتیکه چنین چیزی نیست.

 بلکه باید انسانها راتقسیم کردبه انسانهای الهی

و انسانهای دنیوی،

اگرانسان الهی شد،خوردوخواب او هم الهی می شود

 چون به خاطرخدا زندگی می کند و

به خاطر خدا پشت کامپیوترمی نشیند و

به خاطرخدا کتاب می نویسدو

همه اش می شود کار اخروی و

عاشق خداونداصلا کار دنیوی نمی کند،

انسان الهی بشوید

و سپس بروید دنبال دنیا و هزار تا کار انجام دهید

تاوجودتان منشا خیر و برکت بشود و

خلاقیت و سازندگی و آبادانی ایجادبشود ؛

انسان هست که الهی می شود یا دنیوی،

اگردنیوی شدید همه کارهایتان دنیوی می شود

وحتی حج و نماز و زکاتتان هم دنیوی می شود،

وقتی روی آدم به طرف دنیا و هواهای نفسانی

خودش بود دیگر تفاوتی نمی کند که به کدام

طرف بایستد و نماز بخواند,

 چون به هرطرف بایستد

در اصل به طرف خودش ایستاده و

نماز خوانده است...

کاش

کاش . . .

کاش در روی زمین ظلم از آغاز نبود

زندگی ، اینهمه پیچیده و پر راز نبود

صحبت از بستن و زنجیر نمی کرد کسی

کاش در حد قفس ، وسعت پرواز نبود

جوجه ها کاش ، ز پرواز نمی ترسیدند

آسمان ، در قرق قرقی و شهباز نبود

محتسب ، کار به مستان گذرگاه نداشت

کاش ، جز میکده ها جای دگر باز نبود

کاش دستی که سبوهای خرابات شکست

غـافـل از آه جـگر سـوز سبو سـاز نبـود

صحبت از خوب و بد زاغ و زغن نیست ولی

بلبلی ، با زغنی کاش ، همـاواز نبود

شعله ای کاش نمی سوخت پری را هرگز

از ازل شمـع چنـین دلبر و طـناز نبـود

باغ ، در چنـبره ی خار گـرفـتار نبـود

کاش در مسلک نیکان ، سخن از ناز نبود

کاش « کیوان » به مدار دگری می چرخید

کاش در چرخه ی ما ، غمزه و غماز نبود

عشق یگانه

عشق یگانه

به یقین، فلسفه خلقت دنیا عشق است

آنچه نقش است در این گنبد مینا، عشق است

اهرمن، سیب، هوس، وسوسه، غفلت... بس کن

علت معجزه آدم و حوا، عشق است

بیدلی گفت به من حضرت دل آیینه ست

آنچه نقش است در این آینه، تنها عشق است

در شب قدر که برتر ز هزاران ماه است

حاجت آینه از حضرت یکتا، عشق است

آنچه لبخند نشانده است به لبها، مهر است

آنچه امید نهاده ست به دلها، عشق است

شکل یک راز قشنگ است، تماشا دارد

گل صد جلوه صحرای معما، عشق است

« از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر»

بهترین زمزمه در گوش دل ما، عشق است

هر چه حسن است، تعلق به جمالش دارد

آنچه دل می برد از عقل، به مولا عشق است

قصه «مولوی» و «شمس» اگر شیرین است

علت آنست که معشوقه آنها، عشق است

راز شوریدگی «فائز» و «باباطاهر»

علت بیدلی «حافظ» و «نیما»، عشق است

نفس عشق، شفا بخش دل «مجنون» است

تسلیت گوی دل خسته «لیلا»، عشق است

روح «فرهاد»، گرفتار تب «شیرین» است

علت سوختن «وامق» و «عذرا»، عشق است

به گل سرخ قسم، «یوسف» دل معصوم است

ای ندامت نفسان، درد «زلیخا» عشق است

باز هم حادثه سیب که می افتد سرخ

جای شک نیست که تقدیر دل ما، عشق است